سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

درد، آتش و تناسخ آگاهی

شگفت آنکه می توان زنده بود و از درد گفت. دردی مهیب و از عمق جان لهیب کش، آنگاه که آگاهی رشد می کند. آنگاه که مویرگهای روح در مرتبه ای جدید به هر سو می دوند و گسترش می یابند. آگاهی چون شعله ها سرمی کشد و شعله ها بسط می یابند و تمام جهان جدید را در آغوش می گیرند. این داستان درد است، این داستان آگاهی ست. داستان در هر زندگی دوباره مردن، صدباره مردن و هزارهزارباره مردن و زنده شدن. خاکستر شدن و آنگاه چون ققنوس بر فراز خاکستر خویش تنوره کشیدن؛ در جهانی نو، زیر آفتابی نو و در آغوش خدایی نو.


شگفت آنکه می توان زنده بود و در درون کوره های مذاب روحساز درد را شاهد بود، از درد گفت، با درد رقصید و با درد متناسخ شد. این داستان عشق است. 


حلمی | کتاب لامکان

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان