سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

از آدمی بخیز

ای رفیق دل! نیامده، برو. ننشسته، بخیز. نستانده، ببخش. نرقصیده، برقصان. نخندیده، بخندان. هنوز از آخرین دالان شب تاریک بیرون نخیزیده، آدمیان را  امّید نور ده! 


هنوز نرسیده چنان گام بردار گویی که رسیده ای. ای قلب خون دیده! ای تک تپیده ی در همه ی سینه ها! بنگر؛ آن نرفته بازیده، این نرقصیده، پاشیده، پس تو بخرام و آدمیان را در عمیق ترین شیار عصر تاریکی امّید خرام ده! 


در ثانیه ای سرخ که مدارها نو می شوند و آدمی در خون به عصر تازه به پا می خیزد، در این لحظه ی کبود که انسان با تاوان خویش پنجه در پنجه است و گرگان درون همه کالبدها می رانند، ای جان رهیده! تو چون شاهین بر فراز قلّه ها چرخ زن و به آدمی شهامت پرواز ده.


ای آدمی! 
از آدمی بخیز.


حلمی | کتاب لامکان

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان