آنچه که آدمی به عنوان سواد می داند و به عنوان اوراق دفتر دانش خویش برآورده است، از دیدگاه معنوی مفت هم نمی ارزد. ادب آدمی بدتر از دولت اوست و محصول تمام اندیشه ها و نگارش های او بر زمین جز لق لق زبان نیست و از بال زدن پشه در نزد خداوند کمتر است.
بشر هزار بار از چنین قلّه های کوتاهی از غرّگی و کبر با کلّه به زمین خورده است و تمام بساط تمدّن و ادب ظاهری او اوراق شده است و باز از نو آغازیده است. هرگز از آنچه که از عقل آدمی برآمده جز مشتی عتیقه و چار ستون بی قواره در صحیفه ی تاریخ باقی نمانده است. هرچند عتیقه پرستان و خاک بازان همچنان جنازه در خاطرات کهن خویش دارند، باری آنان که زنده اند -شماری اندک بر زمین- تنها به عشق و صحیفه های زنده ی عشق و نفس گرم عشق زنده اند.
هر چه زنده است از عشق است. هر چه که ارزنده است از عشق است. تمدّن که سر می کشد از عشق است، آن کلام که در خاطر بشری باقی می ماند و دست افلیج زمان کوتاهش نتواند کرد از عشق است. و آنچه که خاک می شود و دود می شود و به هوا می رود عقل است و تمام پیچیدگی ها، طرّاری ها، لفّاظی ها و کبرورزی های آن که از ابتدای تاریخ تا به انتهای آن در چشم خدا یک پول سیاه هم نمی ارزد.
اینجاست که می گویند چون به درگاه عشق آمدی فروتن باش، ورنه آن شاخ های زرّین جز سر و سینه ی متکبّران را نخواهند درید و آن سُم های نعل شده ی مطلّا جز بر ملاج پوکیده ی عقل پرستان کوبیده نخواهند شد. و لیکن عاشقان نیک می دانند که مکافات سخت بردگان عقل به سبب ذهن هرزه و زبان دریده ی ایشان است و البته که هر کس در عشق به روشنی با خویش روبروست.
حلمی | کتاب لامکان