سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

خدمت خلق آمده ام خلق به خدمت ببرم

خدمت خلق آمده ام خلق به خدمت ببرم
طبل شهانی بزنم مهر صدارت ببرم
 
هر چه تنی را که در او عشق ندارد اثری
تیغ نهانی بکشم جانش غارت ببرم
 
دوری و دیری مرا دوست ببخشای و بر آ
غیبت خود کردم و این بار غرامت ببرم
 
دردی ست بی حدّ و مرا این درد درمان نشود
کی به شفا خو کنم و جان به شفاعت ببرم
 
من سوی خلقان نکشم رخت تن و ناز و نما
گر بروم سوی کسی دام اسارت ببرم
 
مُلک سلیمانی خود دادم از آن روز ز کف
تا شب عثمانی خود را به عمارت ببرم
 
باز گذشتیم و گذشت تا که به حلمی برسم
حال در این طلعت روح گنج عبارت ببرم

خدمت خلق آمده ام خلق به خدمت ببرم | غزلیات حلمی

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان