سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

با این شب عشق هر که آوا دارد

با این شب عشق هر که آوا دارد
اینجا گذری سوی دل ما دارد
هر کس که رسید و سخن حق بشنید
بی شک که دلی بسان دریا دارد 

حلمی

با این شب عشق هر که آوا دارد | رباعیات حلمی

کتابهای حلمی را می توانید در اینجا بخوانید. 

۰

آن روح بازیگر صد روی دل دارد

آن روح بازیگر صد روی دل دارد
یک بو چه می جویی، صد بوی دل دارد


در هر نهانخانه صد ساز بنوازد
هر صوت جادوئیش صد سوی دل دارد


با مطرب و باده  آوازه خوان هر دم
در رقص بی خویشان هوهوی دل دارد


سوی نهان گیرد، سرّ نهان گوید
بازوی جان پرداز، زانوی دل دارد


با زهد ظاهربین صد نرد می بازد
چشمان دریایی، ابروی دل دارد


با پهلوانان هم سرپنجه بندازد
زیرا که با ایشان پهلوی دل دارد


شاهان بی تقوا با وی نه بستیزند
زیرا دو صد برج و باروی دل دارد


از کار بی کاران صد گلسِتان چیند
هم او که انواع جادوی دل دارد


حلمی که رویین شد از تیر بدخواهان 
صد شه به دربانی در کوی دل دارد 

 

۰

دستورالعملی برای روح رهایی داده شده از جهالت محض

آنچه از جهالت سخت تر است، اصرار بر جهالت است. امّا با این حال این از خود جهالت محض که تاریکی مطلق است بهتر است و یک مرتبه بالاتر است. چرا که روح در این مرتبه از جهالت خود آگاه شده و با این همه هنوز می خواهد به دخمه های تاریک و نمور آگاهی پیشین خود بازگردد و در زندان انفعال و سستی روزگار بگذراند. روح در هر مدار که نوتر می شود، تا مدّتی در انقباض مدار پیشین خود و آن ارتعاشات ِپشت سرگذاشته شده است. عزم راسخ، فروتنی در برابر درسهایی که زندگی در برابر می نماید، انظباط و ایمانی عالی می طلبد تا یک روح ِاز ظلمت ِجهالت ِخود رهانیده شده، از اصرار خود و طلب بازگشت به وضعیت سابق دست بردارد. ورنه در هر مرتبه از رشد هماره امکان بازگشت به مرتبه ی پیشین وجود دارد.

روح باید هماره بتواند از پافشاری بر آنچه که دیروز بود، آنچه که امروز هست و فردا نخواهد بود دست بردارد. یک روح جویای حقیقت، یک طلبه ی جان، باید بتواند با آیین نو شدن خو بگیرد و این را بداند که همیشه در تغییر خواهد بود. نشان تغییر این است که شما آنچه دیروز دوست داشتید را امروز دوست ندارید و آنچه دیروز می خواستید را امروز نمی خواهید و آنچه دیروز می کردید را امروز نمی کنید. آنگاه که نو می شوید ابتدا نگاه شما به زندگی نو می شود و سپس همه ی چیزهای بیرون نیز آهسته آهسته نو می شوند. آگاهی که نو شد، دوستی ها نو می شوند، کردار نو می شود، خیال نو می شود و گفتار نو می شود. روح نو شده باید بتواند در هر مرتبه با نظام آگاهی جدید خود خو کند.

روح باید شکرگزاری را بیاموزد و هماره باید در وضعیتی از سپاسگزاری به سر ببرد. چرا که آنچه امروز هست بیش از آنکه از سر همّت خود باشد از برکت همّت بلندنظران و روح تازان است. او باید بتواند شکرگزار باشد و جان خود از آفت خودرأیی، انتقاد، انفعال، وابستگی، خودبزرگ بینی و خودکوچک پنداری پاکیزه کند. روح ِرهایی یافته ی ِجویای حقیقت، در وضعیت جدید خود باید همّت گمارد که خود را از شرّ دو سیاهچاله ی افراط و تفریط، این دو منتهی الیه هیولایی حفظ کند. باید افتادگی بیاموزد، در راه هدفی والا گام بردارد و از خاموشان هر آنچه بر او از سر عشقی بی چشمداشت روانه می شود به جان پذیرا باشد. ورنه «رحمت عاشقان و نگاه خدا» اگر چه بی چشمداشت، امّا همیشه نیست. روح ِرهایی داده شده باید مزد رهایی خود را با عرق جان و همّتی که در راه خودشناسی شایسته است بپردازد. 

حلمی | کتاب لامکان


۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان