سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

اسباب به اندازه

شادی که با اسباب بسیار فراهم شود تالاب غم است. این شیّادان راهزن موفّقیتی، این برگزارکنندگان آزمونهای دانشگاهی، این به پا کنندگان تالارهای فصل و عزا، این شیطان پرستان، اسباب سازان غم و اندوه بی نهایت اند. 


به اندازه باید، به ضرورت و به نیل هدفی والا. 
هرچه پیش از اندازه، هیزم آتش است.


حلمی | کتاب لامکان

۰

ستاره شدن

چون بذر که سر از خاک بیرون می کند و نخستین پرتوی آفتاب بر تن نازکش فرو می نشیند و در خود می پیچد، مترس! مترس! از آفتاب مترس، ای به تاریکی خو کرده! خوابهای تاریکی به سر شده، اینک مترس، از آسمان مترس، از روشنی مترس. بپیچ و بتاب تا اوج مقدّر سرو و همه ی این راه طولانی را تاب آر، ای سر از سهمناکی بهمن بیرون کرده و تا مرداد رهسپار! ای نورسیده  بر سر زلف مطوّل عشق! از آواز، از نور، از موسیقی و از رقص ستارگان در شب بی انتها مترس، که در این آستانه، تقدیر، ستاره شدن است.


حلمی | کتاب لامکان
نقّاشی از: ولادیمیر کوش

۰

حماقت_عقل______و_____عشق

دو چیز با عقل جور در نمی آید: حماقت بشری و عشق.
احمق ها باید بروند دروس عقل را بیاموزند و سرانجام عاقل و در نهایت فیلسوف شوند. و آنها که افقشان عشق است باید بروند دروس عشق بیاموزند و در نهایت عاشق شوند. 


و آن گاه عشق که با هیچ چیز جور در نمی آید. نه با حماقت بشری، نا با عقل فلسفیده و نا با آن راهی که افقش عشق است!


حلمی | کتاب لامکان

۰

بیدار که روز دیگری تابیده ست

بیدار که روز دیگری تابیده ست
شهزاده ی عشق خواب دیگر دیده ست
زان سوی فلک که مردمانش سازند
موسیقی رب العالمین باریده ست
حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان