سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

استغنای عدم

موسیقی: Le Trio Joubran - The Hanging Moon

۰

روح قدسی یاب و پر کش

آنچه بر روی زمین قدسی‌ست
ای دل، جسم نیست
روح قدسی یاب و پر کش
این فقط یک اسم نیست

حلمی

۰

آتش دم

خاک بر باد و خواب بر آب، رویا هیچ و دیروز هیچ و فردا هیچ، و نه غم و نه شادی، تنها شعف؛ آتش دم. 


دولت هیچ و ملّت هیچ و تاریکی هیچ و نور هیچ، کور هیچ و بینا هیچ، فقیر هیچ و غنی هیچ، نه روز و نه شب، تنها وجد؛ استغنای عدم. 


حلمی | کتاب لامکان


تابلو: بر فراز آبشاران از لینزی آرنوت
۰

بی‌خبرم

از اینجا تا بعد از این، تا انتها، تا ابد بی‌خبرم. از آب بی‌خبرم، از سنگ بی‌خبرم، از باد بی‌خبرم، از آتش بی‌خبرم. از انسان بی‌خبرم و از روح بی‌خبرم. از خود بی‌خبرم و در خدا تا ابد، تا بی‌انتها از خدا بی‌خبرم.

حلمی | کتاب لامکان

۰

شعله‌های عشق پنهان می‌روند

شعله‌های عشق پنهان می‌روند
از نو در کابینه‌ی جان می‌روند
مهر حق در سینه‌ی خاصان نشست
آن که باید حال بر آن می‌روند

حلمی

۰

تو همه‌ای

همه افتادند که تو برخیزی. همه برخاستند که تو بنشینی. همه بال و پر از خویش کندند که تو بال و پر گیری. همه بال و پر رویاندند چون تو بی بال و پر شدی. همه دیدند چون تو از دیدن نظر برگرفتی، و همه ندیدند چون تنها تو دیدی. تنها تو هستی و هیچ‌کس جز تو نیست، و در این همگی تو نیستی، و تو همه‌ای.


آری، تو بگویی «نه»،
امّا تو همه‌ای.


حلمی | کتاب لامکان

۰

رقصنده با خدا

چنانکه شراب در خون می‌ماند، جنون می‌رقصد، پرنده می‌پرد، باد می‌زند و سرو می‌خواند. چنانکه راه در قلب گشوده می‌شود و راز آواز می گیرد. چنانکه پرده بالا می‌رود و قوی به یقین راه می‌یابد و ضعیف به ایمان می‌لرزد و وامی‌ماند. چنانکه یک هزار می‌شود و هزار هیچ. چنانکه خواب خاک می‌شود و رویا بالا می‌تند و روح بر سر رویا می‌شکفد. چنانکه روح از روح فرا می‌خیزد و در خدا می‌پیچد و در خدا می‌لرزد و در خدا جرقّه می‌زند و در خدا می‌رقصد و با خدا می‌رقصد و رقصان با خدا به زمین بازمی‌گردد. عاشق چنین است.


حلمی | کتاب لامکان

عاشق | کتاب لامکان

موسیقی: Katil - Kuzim

۰

گذشتم تا گذشت، اینجا رسیدم

گذشتم تا گذشت، اینجا رسیدم
به کوی و منزل آوا رسیدم


دمی دیروز و هم فردا ندیدم
ز حالا بودم و حالا رسیدم


پریدم تا پرید از دل غم دل 
ز بالا بودم و بالا رسیدم


می خونین‌دل رقصیده در عشق
بنوشیدم که نوش‌آسا رسیدم


سرم تا قلّه‌های مست پاشید
از آن نادرکجا در جا رسیدم


نه درجایی و ناجایی ندانم
که بی‌خود بودم و بی‌جا رسیدم


چو بی‌دنیا بدم آسان گسستم 
چو با زیبا بدم زیبا رسیدم


مرا گوید شبیه عشق گشتی
بلی شکل تو گشتم تا رسیدم


به حلمی بس کن این شیرین‌زبانی
که تلخی دیدم و حلوا رسیدم

گذشتم تا گذشت، اینجا رسیدم | غزلیات حلمی

۰

جنگ‌سالار دلی، زیباستی

جنگ‌سالار دلی، زیباستی
نی فزودی بلکه ما را کاستی
دل به سودای تو از سر باز زد
بر قراری شب به رویا راستی؟

حلمی

جنگ‌سالار دلی، زیباستی | اشعار حلمی

موسیقی: سمفونیک پوئم "سرود یک قهرمان" از آنتونین دورژاک

۰

چه سانی خوابدیده؟ نزد یاری؟

چه سانی خوابدیده؟ نزد یاری؟
 و یا نزد رفیقان غباری؟
تو یا با این سری یا با دل یار
که یعنی یا نزاری یا به کاری

حلمی

چه سانی خوابدیده؟ نزد یاری؟ | رباعیات حلمی

موسیقی: وَس - در باغ ارواح

۰

هلاکت‌های توفان دارد این ره

هلاکت‌های توفان دارد این ره
حریفان را پریشان دارد این ره


خرابان را خوش است این پاکبازی 
خوشان را موج نسیان دارد این ره


خسان بر آب و خاصان در ته آب
زلالان را چه طغیان دارد این ره


شیوخ عقل را بر صخره کوبد
رسایان را پشیمان دارد این ره


گذر زین طاق خونین وه عجب شد
هزاران وادی و خوان دارد این ره


نه دیگر نام و هادی دارد این‌بار
نه دیگر کوب و دربان دارد این ره


شبم را لرزهای آتشین برد
که مشعل‌های لرزان دارد این ره


سرم رفت و دلم رفت و تو ماندی
حضورت را به غلیان دارد این ره


نه دین دارد نه دنیا، عشق این است
نه نان دارد نه خان، آن دارد این ره


برو حلمی قمار عشق می‌باز
که بردن‌های پنهان دارد این ره

هلاکت‌های توفان دارد این ره | غزلیات حلمی

۰

خطر کردم که از این ره گذشتم

خطر کردم که از این ره گذشتم
خطر کردم که رو در عشق هشتم
خطر کردم که پیدا گردم ای جان
عجب گم گشتم و پیدا نگشتم

حلمی

خطر کردم که از این ره گذشتم | رباعیات حلمی

موسیقی:‌ Isabel Bayrakdarian - Amen Hayr Surp 

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان