سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

تو روحی و خود پادشه بخت سپیدی

ای جان چو ز من این سخن تازه شنیدی
از کهنه بریدی و بدین تازه رسیدی
 
آن کهنه چه‌ات جز که تو را سر بدواند
بس سر که دواندت وَ ز سرها نبریدی
 
این عقل کلک‌توز چه حاصل به تو افزود
صد بار کشیدی و دو صد بار چریدی
 
این حرف حق از فاصله‌ها تازه رسیده
آیا که بها کردی و آیا که خریدی؟
 
دیروز تو را هیچ به منزل نرساند
هر چند که حق باشد و زان قصّه پزیدی
 
از عقل چه خواهی که چو کشتی شکسته‌ست
تو روحی و خود پادشه بخت سپیدی


از خلق پریش و دم این مردم نادان
هر لحظه شنیدی چه سخن‌های پلیدی
  
چون حلمی دیوانه زبان در کش و سر کش
سرکش شو چو پروانه که این شعله چشیدی

ای جان چو ز من این سخن تازه شنیدی | غزلیات حلمی

۰

گفت منم حضرت قالب شکن

گفت منم حضرت قالب شکن
میکده ی روح بیا جان من
این سخن تازه ی من گوش کن
آن سخن کهنه نباشد سخن
حلمی

۰

ای جان چو ز من این سخن تازه شنیدی

ای جان چو ز من این سخن تازه شنیدی
از کهنه بریدی و بدین تازه رسیدی


آن کهنه چه ات جز که تو را سر بدواند
بس سر که دواندت و ز سرها نبریدی


این عقل کلک توز چه حاصل به تو افزود
صد بار کشیدی و دو صد بار چریدی


این حرف حق از فاصله ها تازه رسیده
آیا که بها کردی و آیا که خریدی؟


دیروز تو را هیچ به منزل نرساند
هر چند که حق باشد و زان قصّه پزیدی


از عقل چه خواهی که چو کشتی شکسته ست
تو روحی و خود پادشه بخت سپیدی


از خلق پریش و دم این مردم نادان
هر لحظه شنیدی چه سخن های پلیدی


چون حلمی دیوانه زبان در کش و سر کش
سرکش شو چو پروانه که این شعله چشیدی


۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان