سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

حال مرا با تو کارهاست

تا سر کوچه آمد، یکی از خرزادگان، خویش‌از‌بندگان‌‌خداپنداران، تا سر کوچه آمد، حتّی تا میانه آمد، لنگان‌لنگان، نفس‌نفس‌زنان، سگرمه‌در‌هم‌کشیده، خشمین و توفانی و شیطانی، که مگر تیغ کشد و بکشد و کار را تمام کند. 

بلی.
تیغ کشید، کشت و کار را تمام کرد؛ 
خویشتن را.

حال مرا با تو کارهاست.

حلمی | کتاب آزادی
حال مرا با تو کارهاست | کتاب آزادی | حلمی
۰

چه سانی دل؟ خوشی با روزگارت؟

چه سانی دل؟ خوشی با روزگارت؟
به راه دل چه پوچی شد هزارت


خوشی با درد و خونی با دل خوش
میان دشمنان پرشمارت


برو ای دل مباش این سان پریشان
به سر آید شبان انتظارت


حریفی طعنه ای زد پشتِ سر دوش
شنیدم، حال پندِ آشکارت:  


مزن صوفی دم از عشق و خمش باش
که بوی نم دهد حرف قصارت


جهان نو گشت و حق نو گشت و حقدار
و لیکن تو خوشی با خشکبارت


ز بس قاطی زدی هر کهنه و نو
که قاطی شد نوار هشت و چارت


چون نو آمد دگر هر کهنه نسخ است
سخن نو گفتمت، این نو نثارت


زبان از صحبت حق آتشین است
تو با سردان خوشی، این نیست کارت


خمش حلمی دگر وقت سفر شد
برو سوی نگارِ برکنارت  

چه سانی دل؟ خوشی با روزگارت؟ | غزلیات حلمی

موسیقی: Stive Morgan - Magic Travel

۰

که ره نو باشد و من نو بگویم

دمادم نو بگویم نو بجویم
برانم کهنه ها تا نو بپویم
مرا با کهنه جویان هیچ ره نیست
که ره نو باشد و من نو بگویم
حلمی

دمادم نو بگویم نو بجویم | حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان