سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

معراج روح

تنها و تنها آنچه روح را تعالی می بخشد و در جان شوری یگانه برمی انگیزاند باید پی گرفته شود. هر چه از جنس ملال و ابتذال و آدمی ِروزمره باید به دور افکنده شود. هر چه از جنس توده ها و آمالها و آرمانهای توده ای، و هر چه از جنس امیدها و آرزوهای ایشان، بایست به تمامی به دور افکنده شود. 


روح باید از گذشته های خویش خلاص شود و از آدمی تا خویش بالا بخیزد. همه ی سنّت ها باید فروگذاشته شوند و همه ی منازل پیشین آگاهی و همه ی پلّه ها و پل ها که او را بدین جا - پلّه ی نخستینِ نردبان معراج - رسانیده اند بایست پشت سر خراب شوند.

 
عقربه های زمان به پیش می تازند و روح را با این عقربان آدمخوار هیچ کار نیست، و او در حرکتی دوّار تنها و تنها به بالا می خیزد. این معراج اوست و در معراج او همه ی معراجهای پیشین پشت سر گذاشته می شوند. 


روح باید به غربتی لایزال دچار شود و بر ابدیتی سوزان جان بگشاید و  در او جسارت بی همه چیز شدن پیدا شود. پیش از پیدایش خویش، روح باید به غارهای آتشین بنشیند و آنجاست که از هست قدیم خود عدم می گردد و قدم به هستی نوین خویش می گذارد و آن هستی روحانی اوست. روح در این لحظه به لحظه ی نخست آفرینش رخصت یافته و شاهد تماشایی ترین لحظه ایست که از تماشا و از لحظه بیرون است! 


پیش تر از آفرینش زمان، و پیش تر از آفرینش جهانها، آنگاه روح در لامکان با خویش روی در روست و خداوند دروازه بر او گشوده است و او آنگاه درمی یابد که هستی چیست، خداوند یعنی چه و خود چه کس است. حال او خود را به درستی شناخته، و سفر خداشناسی در جغرافیای الهیِ بیرون از زمان و مکان بر او آغاز شده است. او دیگر جاودانه است و به اقلیم بی نامِ خارج از دسترسِ مفهوم ناپذیر ورود کرده است. حال او از عشق، از معرفت و از حقیقت نیز بالاتر است و از هر آنچه بتوان نامی بر آن نهاد و از هر آنچه بتواند فهمیده شود. 


حلمی | کتاب لامکان

معراج روح | کتاب لامکان

۰

خودشناسی، تفرّد روح و سفر معراج

در عرفان حقیقی تنها به «آگاهی فردی» اهمیّت داده می شود. عارفان و استادان عشق هرگز نظر به جمع نمی کنند و گرد جمعیّت های انسانی نمی گردند، با قبای انسانی نمی خندند و عکس نمی اندازند. هر کس که چنین کند جز طلب شهرت و قدرت چیزی در سر ندارد. ایشان در آینه ی تفرّد می نگرند و منفرداً و رودرو با «روح» طرفند. 


روح، ذرّه ی خدا و واحد آگاهی الهی ست .  یک استاد حقیقی -که تنها اوست که قابلیت ظهور بیرونی و درونی بر سالک حقیقی را دارد- تنها و تنها با آگاهی فردی شخص و به طرزی درونی و اسراری با او کار دارد. حاصل این کار درونی و فردی سپس بر آگاهی بیرونی بازتاب می یابد و بر پرده ی جمعیّت ها نیز نقش می اندازد. 


بنابراین یک استاد حقیقی با یک جوینده ی حقیقی کار می کند، او که به راستی از تمنّیات مادی و طلب های تن و ذهن و روان به کنار است و طلبی بالاتر دارد، یعتی طلب شناخت خود، که از این طلبی بالاتر در عالم نیست. آنچه سپس به عنوان خداشناسی و کسب مدارج سلوک الهی پیش می آید بر دامن شکوفایی های فردی ِحاصل شده از خودشناسی است.


دانش خودشناسی همان دانش شناخت تفرّد روح است. روح با رهایی از دامگه آگاهی جمعی و با تک شدن و به تجرّد رسیدن خویش به یگانگی خدا و درک مفهوم و عمل توحید می رسد. بنابراین کمال خودشناسی منزّه شدن روح از مرداب آگاهی انسانی و به عبارتی طلاق دائمی روح از عقد آگاهی جمعی است. اینجاست که روح، روح می شود و سفر معراج خویش را در جهانهای خالص الهی می آغازد. 


حلمی | کتاب لامکان


۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان