سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

به تمام خلق عالم رسد این سرود نیکو

چو سفر کنم به چشمان تو ای هزار گیسو
بکَنم عبای جانم به دو بانگ مست یاهو
 
به قبای استعاره، به فلات پنج قاره
بِکِشم کمان جانم، بکُنم کمانه هر سو
 
چو سفر کنم بدانجا که عدم ندید هرگز
تو بگویی ام به تسخر که کجا و کی کجا کو
 
چو وصال عشق گیرم چه خصال عشق گیرم
چه بگویت چه سانم؟ تو مرا ببین و برگو
 
تو تو را تو را بگویم که تو خاصه رمزدانی
چو گمان وصل داری مکن این گمانه در جو
 
شه مُلک خویشتن شو، تو برون ز خویش و تن شو
بنشین و ذکر حقّ گو به میانه ی دو ابرو
 
بتکان عبای جانت ز غبار خاک و خاشاک
بنگر به خویش در روح و بنوش نوشدارو
 
گذر از خیال انسان که همه فریب و ننگ است
چه هوالحقی ست جان را،‌ همه اوست جانِ جان او
 
حلمی از خدای نسرود که خدا ز خویش بسرود
به تمام خلق عالم رسد این سرود نیکو


۰

همه حرفها از اینست که تو نور خویش یابی

همه حرفها از اینست که تو نور خویش یابی
به نهان روی و آن جان به حضور خویش یابی
نه که قصّه گوی باشی ز حریم دوستداران
که تو قصّه جوی باشی و عبور خویش یابی
حلمی

دوبیتی حلمی
۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان