سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

چنین عشق‌ها را دانستن..

تو شبیه بهشتی. این لحظه زبان از سخن باز می‌ماند، و باز چون همیشه خاموشی سخن می‌راند. تو شبیه خدایی. باید جرأت کند زبان و به درستی، هجاهجا بگوید: تو خدایی. 

نه، چنین عشق‌ها بر زمین نادره است. چنین عشق‌ها را چار و هشت نمی‌زاید. چنین عشق‌ها پنج و شش نمی‌داند. چنین عشق‌ها را دانستن، جان می‌طلبد و زمان، به هزار خلقت. 

واصلی را میل خلق بود، مرا میل خلقت. واصل را خلق، دون کرد، و مرا خلقت، ورا. من این چنین واصلین نمی‌دانم، چنیان که حرف تو می‌زنند و کار خود می‌کنند. من حرف تو می‌زنم، کار تو می‌کنم. 

حلمی | هنر و معنویت
چنین عشق‌ها را دانستن | هنر و معنویت | حلمی
۰

خود را رسیده می‌رقصم

شاید هرگز در تن به تو باز نرسم. شاید باز بمانم و پای گِل لنگ بماند، لیکن هرگزاهرگز پای دل لنگ نخواهد ماند. 
روی خود از خلق پوشانده‌ام، امّا بوی خود نه. چرا که بوی من بوی توست، چرا که روی من روی توست. آن نیز به وقت گشوده دارم.


مرا، این صیّاد نوا، به مُلک بی‌نوایان نشانده‌ای. هر چند این را خود خواسته‌ام. مرا در جهت معکوس خویش نشانده‌ای، در ساعتی چپ، در عمقی از زمانه‌ای غریب، من قریب را. هر چند اینها همه خود خواسته‌ام.


تن اگر برسد یا نه، این جسم گِل، پای دل هرگزاهرگز لنگ نخواهد ماند. 
خود را رسیده می‌رقصم.


حلمی | هنر و معنویت

خود را رسیده می‌رقصم | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Alexander Scriabin - Symphony No.2

۰

بر آسمان شهره شدیم

ما بر زمین چنان نام‌هایی نگرفتیم، تقدیر نشدیم، تقدیس نشدیم،‌ آقا نشدیم، چنانکه زنده بودیم چون مردگان افراشته نشدیم. ما باج جمعیت‌ها ندادیم و با آیین‌ها نرد نباختیم و با مذاهب لاس نزدیم. پس رانده شدیم، چرا که پیش‌تر از بالا خوانده شده بودیم.


هرگز در هیچ تاریخ، ما بر زمین آقا نشدیم، چون درندگان. 
هرگز ما به سپاه قدرت درنیامدیم، چرا که عشق را سپاه آن چنان باشکوه بود که قدرت می‌بایست در پاش هزار دامن و سر باختن.


ما بر زمین چنان نام‌هایی نگرفتیم،
امّا بر آسمان شهره شدیم.


حلمی | هنر و معنویت
بر آسمان شهره شدیم | هنر و معنویت | حلمی
۰

رسته‌ام از کمال انسانی

رسته‌ام از کمال انسانی
از حروف قیل و قال انسانی
 
از جهات بی‌ثبات زوال
از جنوب و از شمال انسانی
 
چون که برجسته‌ام به قامت روح
باک نیستم از رجال انسانی
 
زحمت عمرها بسی بردم
تا که شد پاک سال انسانی
 
هر کسی ریسمان خود بافد
در پی اتّصال انسانی
 
من ولی غرّه‌ام به حالت خویش
غرقه در ارتحال انسانی
 
حلمیا چشم حال خود وا کن
بسته کن چشم و چال انسانی

رسته‌ام از کمال انسانی | غزلیات حلمی

۰

درد، دروازه‌ی درک؛‌ سلام ای زندگی

به درد خوش آمدی، به دروازه‌ی درک. خداحافظ ای کودکی و خوش‌باشی! خداحافظ ای نمی‌آموزم و می‌ترسم از آموختن! خداحافظ ای ترس از زیستن! خداحافظ ای ترس از گناه، ترس از کارما و ترس از هر چه که بین من و زیستن حجاب است! خداحافظ ای ترس از آمیختن، ترس از زندگی! خداحافظ ای محبّت دروغین، ای نمایش رحم! 


خداحافظ ای صوفی درون، و سلام بر تو ای سالک امواج مهیب زندگی! خداحافظ ای تصاویر و عکس‌ها و ای جلوه‌های من خواب‌مانده! سلام ای واقعیت زنده! سلام ای حقیقت رخشنده در پیچ و تاب روزهای شگرف و شبهای طولانی سخت! سلام ای خاموشی رشید قدکشیده به بی‌نهایت!


خداحافظ ای احساس‌های خوب و آنی، ای رهگذران عواطف خام! خداحافظ ای جعل با جلوه های رنگارنگت و استادان دروغین شیرین‌گویت! خداحافظ ای سروشان خوابهای کودکی! خداحافظ ای شیرین‌خفتگی‌ها و ای بوسه‌های نوپایی به صورت عشق! خداحافظ ای وصل‌های شیرین وهم! سلام ای استادان حق! سلام ای کندن، رفتن و نو شدن! سلام ای عرق‌ریزان روح و سلام ای فصل راستین رشد و روشنی. سلام ای زندگی!
  
به درد خوش آمدی،
به دروازه‌ی درک.


حلمی | هنر و معنویت

درد، دروازه‌ی درک؛ سلام ای زندگی |‌ هنر و معنویت |‌ حلمی

۰

زندگی آمیختن، آموختن است

آنکس که تجربه نمی‌کند، به نو شدن خطر نمی‌کند، به تغییر جان نمی‌دهد، او مرده است حتّی اگر که پندار زنده‌بودن کند. آنکس که سره از ناسره نمی‌شناسد و چپ را با راست می‌خواهد و خدا را با خرما، او مرده است حتّی اگر پندار زنده‌بودن کند.


شنیدن سخت است، گریختن آسان است. حق سخت است بر طبع نازکشیده. به تجربه‌کردن خطر کن! به زندگی‌کردن خطر کن! به آفتاب خطر کن و به موسیقی و نواهای نو! به آسمان خطر کن! به زمین خطر کن! خطر کن! بیامیز! بیاموز! زندگی خطرکردن است. زندگی آمیختن، آموختن است.


حلمی | هنر و معنویت

زندگی آمیختن، آموختن است | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Omar Bashir - My Favourite Dance

۰

نان بی آزادی حرام است؛ زباله‌دان تاریخ

آنکه خم شود به دستگیری کمتر از خود، آنکه سر به زیر کند، تن به زیر کند، نه به سجده‌ی ترس و اوهام و عذاب،‌ نه چون بزدلان، که همچو دلیران تن فرو کشد به دستگیری آنکه نمی‌تواند، بهر او بهشت‌ها سر خم می‌کنند و آسمان‌ها دامن می‌شکنند و به رقص در می‌آیند و آغوش می‌گشایند.


آنکه عربده‌کشی کند، و دامن و پرچم این و آن آتش زند و عوعو و عرعر کند و از دیوارها بالا رود، ادّعا و تظاهر و زاهدی و بوزینگی کند،‌ چنین پست و حقیر و «گریزان» - چنان که دیدید و خواهید دید - به زباله‌دان تاریخ تن و جان بی‌مایه خواهد سپرد.


مرد باش!‌ مرد نیستی، زن باش! اخته مباش، «هم خر و هم خدا» مباش! هم این و هم آن نباش، که نه این و نه آن خواهی بود. دلیر باش!‌ هر که هستی، زنده باش،‌ دستگیر باش. دست مگیر به اطاعت از خود، دست بگیر به نجات و به آزادی، که آزادی نجات است. ورنه آزادی نباشد، نان باشد، آن نان نجس است،‌ آن نان حرام است و آن نان که بی آزادی از حلقوم فرو رود، دوزخ است و فساد است و سرنگونی‌ست. 


حلمی | هنر و معنویت

نان بی آزادی حرام است؛ زباله‌دان تاریخ | هنر و معنویت |‌ حلمی

۰

خروش خاموشی؛ دیری نمی‌پاید

مردمان آهسته‌آهسته به خواب می‌روند و شب آهسته‌آهسته روشن می‌شود. خاموشان آرام‌آرام حجره‌های خلوت و کار ترک می‌کنند و از راهروهای رخشان می‌گذرند و در کوچه‌های باریک شهر و در میادین نادیدنی به دیدار می‌رسند. خاموشان با مشعل‌های خرد و بیداری در دست، به رقص برمی‌خیزند. خورشیدان روز و مشعل‌داران شب، تا چرخ بچرخد و بشر نو شود.


جامها بالا می‌رود و خون طرب به جوش می‌آید، ظلمت پیراهن می‌درد و دیوان و آمال شوم و سرابهای فکر، به سردابها و سراچه‌های تلخ دوزخ روانه می‌گردند تا در آتش خدا از خویش پاک شوند.


خروش خاموشی‌ست،
و آنچه بر صحنه‌ است دیری نمی‌پاید.


حلمی | هنر و معنویت

خروش خاموشی؛ دیری نمی‌پاید | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی:‌ Warsaw Village Band - To You Kasiunia

۰

حق برای حق

بمیرد هر کس برای ذرّه‌ای از خلق به پیش حق می‌زارد.
حق برای حق. خلق چه کس است؟ 
عارف به دار خوش‌تر چون حق به حلق می‌بازد.
عارف هوا، به دار خوش‌تر.

حلمی | هنر و معنویت

حق برای حق |‌ هنر و معنویت | حلمی

۰

کشف گوهر، داستان بی‌انتها

بر هر جوینده‌ی راستین است که به کشف گوهر درونی خویش به هر رنج و مشقّتی که باشد همّت گمارد. سرانجام زمانش فرا می‌رسد تا یک جوینده‌ی حقیقی از شرع ورق به طریق حقیقی شناخت خویش قدم گذارد. 


ابتدا نقل حدیث بزرگان و تفحّص در کلمات حق، سپس کشف حقیقت در درون خویش و ماجرای خویش را دریافتن. اوّلی یک قدم، دوّمی هزار قدم بی‌انتها.. 


داستان روح
این داستان بی‌انتها.


حلمی | هنر و معنویت

کشف گوهر، داستان بی‌انتها | هنر و معنویت | حلمی

۰

اینت من..

پس چون بر آستانه ی ذات مقدّس بی نام راه یافتم، سینه سپر، جان بازیده، رنگ از رخساره پریده، رنگ دیگر خریده، در گوشها موسیقی طنیده، بی گوش و بی چشم و بی دست و بی پای، در هیبت رخشان خویش درخشیده، در خاموشی فریاد برآوردم:


ای پدرم! اینت من، فرزند دیریابیده، به خانه بازگشته! ای هماره با من، اینت من، پیغامبر اعصار دیرین در حلقه های پاریده، اینت من آن یار چنگ ساز، آن جنگنده ی جانباز، یار دزدان شب، نگهبان قافله های راز، تابیده از خوان تب. اینت من آن درنوردنده ی جهانها، فریب دهنده ی خدایان، حافظ آزادگان، اینت من، یار دلیران، در آن هنگامه که شب از عمق خود می گذرد و زمان از چاله ها سیاه تر است، اینت من تابنده ی آستان. 


ای پدرم! اینت من، جان آزموده به جادوی سپیدان، سخت آموزیده به درسهای جان، برپادارنده ی قانون مسلِمان، آن خرقه پوشیده به دو سلیمان. اینت من آن موسیقی ساز، آن روان پاشیده در آن سرابچه ی خون و ناز. با پارسایان نشسته، با ترکان تازیده، خون به پا کرده و آنک خون دیده، روان پاشیده. اینت من، بازآمده به آزمونی نو و به خرقه ای دیگر از آب و آتش در پیچیده. اینت من آن فرزند از خویش رهیده. 


ای خدایم، برکت هایت بر من ارزانی دار و مرا به آبادی های نو رهنمون ساز. مرا برسان بدان خانه ها که از آن من است و آن خرقه بر تنم بپوشان و آن تاج بر سرم بنشان، و آن عصا در دستانم رخشان کن، که این جهان، جهان من است. دکان تو، دکان من است. امروز که من توام، و تو منی، مرا عزیزترین خود گردان و کار و بار جهانهات همه به من بسپار! که بسیار آزموده ام و آموزیده ام، و چه بسیار اگر هنور در پیش، بیازما و بیاموزانم. لیکن عصای دربانی و خرقه ی نامرئی سلطانی از من دریغ مدار. 


حلمی | کتاب لامکان

اینت من | کتاب لامکان | حلمی

موسیقی: Arvo Part - Fratres 
برای ویولن، ارکستر زهی و پرکاشن

۰

کتابهای حلمی

کتابهای حلمی در کتابخانۀ دیجیتال دلبرگ. آنلاین بخوانید.

📖 delbarg.ir/helmi 

غزلیات - دوبیتی‌ها - مثنوی‌ها - کتاب روح - کتاب لامکان


اشتراک‌گذاری و انتشار مطالب تنها با ذکر نام صاحب اثر سیّد نوید حلمی یا حلمی  مجاز می باشد و در غیراینصورت نقض حق مالکیت معنوی محسوب می‌گردد. 

انتشار و استفاده از آثار برای مخاطبین رایگان می‌باشد، ولی در صورت تمایل می‌توانید مبلغی به دلخواه خود اهدا نمایید. 

سپاسگزارم. 





۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان