سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

و چرخ را می‌نگرم..

عدّه‌ای می‌پندارند این مذهبی ابله سخت است. نه لیکن این غیرمذهبی ابله‌تر سخت‌تر است. این و این هر دو سخت‌اند، چرا که «آن» نیستند. «آن» لطیف است و بهر خلق دست‌نایافتنی. این که سخت و ترد است و فروریختنی. بهر این و این غم نیست، و بهر «آن» نیز جز شعف نیست.

انبوه خلق را می‌نگرم؛ این توده‌های سیاه زار.
فردی حق را می‌نگرم؛ این یکِ نامنتهای در چرخ.
و چرخ را می‌نگرم؛ از خلقْ زار و از حق به کار.

حلمی | کتاب آزادی

و چرخ را می‌نگرم | کتاب آزادی | حلمی

۰

کشف گوهر، داستان بی‌انتها

بر هر جوینده‌ی راستین است که به کشف گوهر درونی خویش به هر رنج و مشقّتی که باشد همّت گمارد. سرانجام زمانش فرا می‌رسد تا یک جوینده‌ی حقیقی از شرع ورق به طریق حقیقی شناخت خویش قدم گذارد. 


ابتدا نقل حدیث بزرگان و تفحّص در کلمات حق، سپس کشف حقیقت در درون خویش و ماجرای خویش را دریافتن. اوّلی یک قدم، دوّمی هزار قدم بی‌انتها.. 


داستان روح
این داستان بی‌انتها.


حلمی | هنر و معنویت

کشف گوهر، داستان بی‌انتها | هنر و معنویت | حلمی

۰

داستان روح در زندان هستی

هر جا که آگاهی هست، سلوک هست. سنگ سلوک دارد، سگ سلوک دارد و آدمی سلوک دارد. گاهی سلوک سگ از آدمی بالاتر است و گاهی آدمی سلوکی همچون فرشتگان دارد. پس آدمی می تواند چنان صخره سنگین و بی حرکت باشد و  آنجایی نیز که از لباس آدمی خلاص شد سلوک های بالاتر می آغازد.

در سلوک امّا ایستایی نیست. یا یک سالک، از هر قماش، به جلو می رود یا به عقب. کوه ها نیز در زمین و زمان در حرکتند، سر می کشند و فرو می ریزند. باری کیفیت سلوک در هر قماش آگاهی تابعی از عشق است. یا عشق هست و سالک با شفقّت، وفاداری، کار متمرکز، تواضع و صفات مثبت دیگر به جلو می رود و سر برمی کشد و یا عشق نیست و سالک با عواطف کور، کبر، نفرت، بطالت و صفات منفی دیگر در حال عقبگرد و فروریزش است.  

بنابراین عالم وادی سلوک است، چون روح در تمام ذرّات و قماش هستی جامه پوشیده است و دائماً این جامه ها در تعویض اند و دائماً اقالیم آگاهی و قماش های گونه گون با هم در دوستی، دشمنی، صلح و جنگ و هر نوعی از مراوده و مراجعه اند. روح در هستی در غلیان است و خرقه ی آگاهی به دوش از بی شمار درّه ها و قلّه ها و خوان های پر پیچ و خم راه خود به پیش می برد. از تاریک ترین اعماق درّه های اقیانوسی سفر خود را می آغازد و تا بلندترین بلندای غیرقابل تصوّر معنوی همچون عارفان و استادان عشق در خدا غوطه می زند.

این صحبت از این روست که آدمی بیهوده خود برتر از قماش های دیگر نپندارد. حالا تو ببین که آدمی خود را بر آدمی این خویشاوند آگاهی خویش نیز گاه برتر و گاه فروتر می داند.

و در این کتاب هزار قصّه ی پر اشک و لبخند است تا آن لحظه که یکی از میان هزاران لحظه ای به خود آید و نظر عشق دریابد که همچون باریکه ی نوری از دریچه ی بالای این زندان هستی بر صورت زندانی پرتو می افکند و چون زندانی سر بالا می کند در می یابد آن سوی این دیوارها و افق های بسته و سنگین انسانی نیز جهانهایی ست. آنگاه جستجوی روح برای رهایی آغاز می گردد.


حلمی | کتاب لامکان 

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان