بایست روزگار تکاندهنده میبود تا کلمات تکاندهنده دریابد. روزگار شل و بیهوده در خور کلام باطل است. و باز معمّای خداست این، که آیا روزگار توفانی کلام توفانی میزاید و یا از کلمهی حق روزگار میخروشد؟ خاموشان دانند.
خاموشان سخن میگویند، در شب خورشید میدمد و در عدم باد میوزد. هستی بوتهی بیثمر است و نیستی درخت پرمیوه. بایست روزگار متناقض میبود تا حقیقت متناقض دریابد.
حلمی | کتاب آزادی