داری کمکم به گوشههای معمّایم راه مییابی، به حریمی که بر هیچ کس پیش از این گشوده نبود. پرده آرامآرام در حال فرو افتادن است و کلمه به کلمه زندگی نو در حال به دنیا آمدن است.
پیش از آن که به دنیا بیایم درِ گوشم گفت: از همه چیز الهام خواهی گرفت، از همه چیز خواهی نوشت، و همه چیز را خواهی گفت، در عینِ هیچ نگفتن، در حینِ مطلق خاموشی.
گفتم همه چیز را، و راه را گشودم و سفره را پهن کردم، به هزار ایما و اشاره، و آشکار و نهان. گفتم همه چیز را، چنان گویی که هرگز هیچ نگفتم. خاصیت کلمه چنین است.
یک آمد و رفت. دو سفرهی خویش گشود و ناتمام شد. سه در حالِ حاضر است. چهار را میبینم از رحم کائنات به صحن زمین. پنج را نیز میبینم، آن پنجِ دورِ در دست.
آن پنجِ دورِ در دست
منم.
حلمی | کتاب آزادی