سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

به صد هزاره پر زدم..

به صد هزاره پر زدم به صد هزار آه و غم 
که کهنه‌بار کالبد کجا کشم؟ کجا برم؟
  
کجای این زمین پرت حیات دیگری توان؟
ز کالبد زبانه کش، ز دوش افکن این عَلَم
 
جنازه‌ای به کالبد، ز این خیال و حال دد
چو روح باش و ذکر گو به های و هوی زیر و بم
 
دو ناسزا به عقل ده، مرام علم در شکن
هر آن چه در تو کاشتند خراب کن، بکن ز دم
 
به خوابگاه وصل خیز، چه‌ای تو وصله‌ی بدن؟
خلاص شو ز هر چه تن، بیا که جامه بدّرم
 
بیا که عشق حاضر است تو را به خواب‌ها برد
به سرزمین آفتاب، به رازهای آن حرم
 
گذر ز خویش و هر چه تن، ز هر چه ما و هر چه من
اگر که مرد و عاشقی، بیا که با تو بگذرم
 
ز چرخ غصّه پر گشای، به نیستان رحم آی
بیا که لطف می‌کنم، بیا که ناز می‌خرم
 
به هدیه‌های روشنی، به وعده‌های نازناز
تو را پناه می‌دهم به نام و جام و ساغرم
  
چه حلمی شکسته‌دل نشسته‌ای به آستان؟
بیا که در گشوده‌ام، بیا که راه می‌برم

به صد هزاره پر زدم.. | غزلیات حلمی

۰

عشق معنای بودن..

عشق متّضاد عقل، آری. امّا عشق متّضاد عشق نیز هم. عشق، استوار و پایدار و ثابت‌قدم، آری. امّا عشق توفانی و آتشین و رقصان نیز هم. عشق معنای بودن، آری. امّا عشق نابودن نیز هم.

عشق از کف دادن، عشق به دست آوردن. عشق هجران و عشق وصال. عشق آنجا که بودم و نخواهم رسید، یعنی به آنجاتر سر کشم و آن‌چنان‌تر خواهم شد. عشق یعنی می‌خواستم به شمالِ غرب پر کشم، امروز به جنوبِ شرق رهسپارم.

عشق، این لحظه و این جا، آری. امّا عشق همه لحظات و همه جاها نیز هم. عشق در مکان، عشق لامکان نیز هم. عشق در زمان، عشق بی زمان نیز هم. همه چیز از عشق، همه چیز در عشق. همه چیز عشق.

حلمی | کتاب آزادی

عشق معنای بودن.. | کتاب آزادی | حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان