ماهیت خاموش عشق، کیفیت بیسخن ماه.
حلمی | کتاب آزادی
راه از چگونه به چراست، از هستی است به نیستی، از تاریکی به نور، از همه به هیچ، از دخمهی زار نخوت به کشتزار وسیع شفقّت. راه از اسارت است به آزادی، از کوچکی پرطمطراق پیچدرپیچ به عظمت سادهی بیبازگشت. راه از کشتار و نژاد و خون است و از سر بالایی که هر آینه فرو خواهد شد به پذیرش و شکوهِ تواضعِ بیتکرار. راه از جهان است به جان، از خاک است به آسمان، از استانبول به یروان.
حلمی | کتاب آزادی
تخت و بخت خویش از استواری کندهام و بر گسل سکنا گزیدهام. به لحظهی مقدّس «هیچ چیز را نمیدانم» رسیدهام. به درگاه چنین لحظهی محال تمام جامهها از خویش میکنم و برهنه و خاص و خراب خود را به آغوش خدا میافکنم.
حلمی | کتاب آزادی
بیایند سگان و گربگان، خران و گاوان و گوسفندان، طوطیان و قناریان و مرغان عشق حکومت زمین را به دست بگیرند، مگر کار و بار آدمی سامان گیرد. از انسان که دیدیم - این اصغر مخلوقات - هیچ برنیامد. مگر از عاشقان برآید، خاصه سگان.