ریشههایی بیرون از جهان کاشتهام، و سازهایی بیرون از زمان نواختهام. بیرون از مکان رستهام. از بیرون بودهام، در بیرون به سر میبرم و به بیرون بازمیگردم، و همهی اینها از درون میکنم.
موسیقی: Vas - In The Garden Of Souls
ریشههایی بیرون از جهان کاشتهام، و سازهایی بیرون از زمان نواختهام. بیرون از مکان رستهام. از بیرون بودهام، در بیرون به سر میبرم و به بیرون بازمیگردم، و همهی اینها از درون میکنم.
موسیقی: Vas - In The Garden Of Souls
بالا بود، نه در مقام دل، که در مقام جاه. به دیگران به دیدهی حقارت مینگریست. جز خود و دوستدارانش نمیدید. سر نگون میکرد به کوچکی. دل نمیافراشت به عظمت، به فروتنی.
چنین راهی که ققنوسان بزاید
هزاران تن بگیرد جان بزاید
چنین ماهی که خون از دل فشاند
بگیرد هر چه این تا آن بزاید
چنین وصلی مرا تا صبح رقصید
مپنداری که شب آسان بزاید
به شیطانی که تیغ عشق دارد
دلی دادم که الرّحمن بزاید
بزاید تا بزیَد تا بپاید
به پاییدن چه خونافشان بزاید
بدین ساعت که جان از رنج توفید
شهام گفتا شبان اینسان بزاید
شبان گشتم که از صد شب گذشتم
شبانی این چنین توفان بزاید
به حلمی گفته بودم عشق این است
نهایت هم شبی جانان بزاید
موسیقی: Shye Ben Tzur - Sovev
پیروزی بزرگ آن است که شکست بزرگ به همراه آورد. آه ای شکست بزرگ! ای فروریختن! آه ای زوال! بیا و ما را فروتنی بیاموز. ما را آفتاب بیاموز و سکرات ظلمت به پایان بر.
آنچه میآموزاند شکستهاست،
آنچه برمیخیزاند افتادنهاست،
بس مبارک باد این شکستن و این افتادن!
حلمی | هنر و معنویت
موسیقی: Sayat Nova - Tamam Ashkhar
حرمت حرف نگه دار
خمش باش ای دوست
باد و اوضاع خزان است
بهش باش ای دوست
ما را به غم هزاره بتوان دیدن
در ظلمت شب ستاره بتوان دیدن
گر رحمت عاشقان به جایی گیرد
آن آینه را دوباره بتوان دیدن
آن سایه که دیدهای ز من هیچ نبود
این نور به انتحاره بتوان دیدن
آن شعلهی جان من تو را آتش زد
آخر تو مرا چه کاره بتوان دیدن
آهنگ تو را شنیده بودم پنهان
آن صورت خوش هماره بتوان دیدن
معنای من از چنان توئی پنهان نیست
بادا که ورای استعاره بتوان دیدن
حلمی به تو مستی طریقت بخشید
پیمانه به یک اشاره بتوان دیدن
موسیقی: Henry Purcell - The Indian Queen
دوش در آن مردم راحتزده
مصدر جمعیّت عادتزده
روح به جان آمد و فریاد زد:
مُردم از این جمع عبارتزده
خسته از آن انجمن منپرست
خورده و خاموش و جماعتزده
بر شدم از دام فلک پرکشان
زان همه خواران حماقتزده
ننگ بر این من که مرا تن کشد
در فلک تنگ حجامتزده
سوی خدا میروم و در خدام
تا که چه فهمد تن غارتزده
من نه چو وعّاظ برم در میان
حرف خداوند تجارتزده
حلمی افسانهام و فارغم
از دد و دیوان اشارتزده
نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟
آه و افسوس ز انبان خباثت چه کشی؟
بنده درویشم و از توبه به صد مرتبه دور
تو که شاهی سر سجّاده به حاجت چه کشی؟
سبزهی بخت من از روز ازل گلگون است
قامت سبز فلک را به اسارت چه کشی؟
خوشم آن روز که از یاد بری نام مرا
قلم خبط و خطا سوی نهایت چه کشی؟
همه بر باد رود قصّه و افسانهی ما
شب و روز من تنها به حکایت چه کشی؟
طلب عشق نکردیم و چه عشقیست کنون
ناز پیمانه ز محراب عبادت چه کشی؟
ناز معشوق کشید این دل و بیهوده نکرد
ناز حکّام ظلام و شه غارت چه کشی؟
حلمی از شعر تو ابلیس به معراج رود
پس بر این نقد گران آه ندامت چه کشی؟
حال سوزان من و عشق به پایان نشود
آب از سر بشد و کار به قرآن نشود
گلهام کشت که با خلق چرا قصّه کنی
خاطر عشق که فرخنده به میدان نشود
عقل جادوزدهی حیلهگر حلقهفروش
دید جان من و فهمید پریشان نشود
رحمت خاص تو جز مرهم مجروحان نیست
ورنه با هر گدهای صحبت جانان نشود
رمز گفتیم و کسی قفل سخن را نگشود
گرچه از سوختگان راز تو پنهان نشود
چند روزی که به جاروکشی معبد زرّین تو رفت
کس ندیدم ز نوازشگری مهر تو گریان نشود
دل دیوانه که از صد خم معراج گذشت
دگر آن کودک پیش از دم طوفان نشود
حکم عشّاق قصاص است و قصاص است و قصاص
جان چو صد بار ز تن در نرود جان نشود
شغل ما خوابروان عقل گمانی نبرد
تا که چون حلمی از این سلسله جنبان نشود
شیخ ریا سوی دل ما میا
غرقه شوی، دامن دریا میا
راه زدی، باختی و سوختی
شد به هوا هر چه که اندوختی
نیک نگر راه به چَه بردهای
عاقبت خویش تبه بردهای
خلق مرو این همه با مردگان
خیمه مزن بر ره افسردگان
آخر این قصّه بترکد حباب
شفته شود قافلهی مرد خواب
نوبت تندرزن بیداری است
هوش که هنگامهی هشیاری است
چرخ دگر، دور دگر، دور نور
ذوب شود سامرهی زرّ و زور
وقت عرقریزی مرد دل است
وقت برونکردن گُل از گِل است
دامن از این قوم برونکرده پاک
در عدم عشق به تبدیل خاک
ای شده دل معبر تحویل سال
ای شب هجرانزده اینک وصال
سالک دل سوی دل ما بیا!
غرقه شوی، دامن دریا بیا!
موسیقی: Enrico Macias - Zingarella
بر گردهی نور آسمانی دارم
در رایحهی صوت جهانی دارم
تو فاضلی و بخت بلندی داری
من عاشقم و جانی و آنی دارم
موسیقی: Katil - Kuzim