جمعه ۴ بهمن ۹۸
هر کس به عقیده جان داد، بار دیگر به رقص برخیزد. هر کر آخر شنوا شود و هر کور آخر بینا. هر کس پوچ مرد، بار دیگر برخیزد تا پرمیوه بزید. هر خواب آخر بیدار شود. هر خشککام، آخر لب تر کند و عالمی از مستی خویش بجنباند. هر بیهنر آخر گوهر خویش پیدا کند و به عالم بتاباند.
از کلام محض بخار نخیزد، بخار از دل است. دل اگر زنده است، بیکلام نیز میجوشد و میجوشاند. عوالم از زندهدلان برپایند. تنها مستان دل با حق محشورند، زمین از ایشان چرخان است و محشر از ایشان در خروش. امروز و اینجا، فردا و آنجا، زمانی در کار نیست؛ عشق بیزمان جاریست.
حلمی | هنر و معنویت