آنکس که بیرون از مرزهای خود می زید، او آزاده است. آنکس که مرزها را انکار نمی کند، بل بر سر آنها برمی خیزد و با روح در روح سخن می گوید، او عاشق است. او عاشق است، او آزاده است. عشق و آزادی یکی ست.
او که خُردی آدمی می بیند و نمی رنجد و پتک ابتذال ایشان بر سر ایشان فرو نمی کوبد، بلکه دامن کنار می کشد و در خود می ریزد و از خود پُر می شود و از خود پَر می گیرد، و چنین آدمیان را نیز با خود بالا می کشد، او تواناست، او داناست، او مشفق است، که دانایی و توانایی و شفقّت یکی ست.
آنکس که بر متکبّران و گستاخان و فاسدان حکم دل می کند و گریبانشان می چاکد، نه از سر بیزاری و انتقام، که از آن حکم هستی که در او جاریست، و با کوتاهان و کنارافتادگان می خندد و دست می گیرد و راه می برد، او عادل است، او رازدان است، او پادشاست،که عدالت و رازدانی و پادشاهی یکی ست.
حلمی | کتاب لامکان