هنر از واقعیت برتر است، چنانکه خیال از وهم. نه هنر برای هنر، نه هنر برای شما، بلکه هنر از خدا، برای خدا، از جهان خدا برای جهانیان خدا.
سخن از گفت بهتر است، چنانکه خاموشی از حرف، که حرفها را باد آورده باد میبرد و سخن خود باد است از ناکجا، خود خاموشیست و از بینهایت آمده شما را بر بالهای خود تا بینهایت میبرد، و از مرکز قلبتان با شما سخن میگوید. چنانکه این صدای خداست، گویی صدای شماست که با شما سخن میگوید.
کلمه موسیقیست و موسیقی کلمهی به سخن درنامده، از سخن برتر، از سکوت جوشیده، از جهان بالاتر، از خوابها و آبها آنسوتر، بر تاج سر شکفته، از مرکز قلب در عالم جوشیده. کلمه خود خداست و موسیقی خدای به سخن درنامده؛ تمام عشق، از عشق بالاتر.
هنر آن بار است که عاشق از آسمان بر زمین مینهد.
حلمی | کتاب لامکان