حرمت حرف نگه دار
خمش باش ای دوست
باد و اوضاع خزان است
بهش باش ای دوست
حرمت حرف نگه دار
خمش باش ای دوست
باد و اوضاع خزان است
بهش باش ای دوست
مجموعه ی کامل اشعار حلمی در کتابخانه ی دیجیتال دلبرگ، تقدیم عزیزان.
باز بیا تا که قیامت کنیم
روح بنوشیم و سلامت کنیم
وقت سحر باده ی بالا زنیم
تا سر شب، عقل، ملامت کنیم
حلمی
دمادم نو بگویم نو بجویم
برانم کهنه ها تا نو بپویم
مرا با کهنه جویان هیچ ره نیست
که ره نو باشد و من نو بگویم
حلمی
در وادی روح، کار دل، باریدن
غوغای جهان به چشم رویا دیدن
خیر و شر عالم همه یکسان هِشتن
در هر خبری دست خدا یابیدن
حلمی
مست خواب هوشی و مدهوش گِل
بر شو بر شو زین شب مخدوش گِل
بر شو از این کوچکی این کودکی
بر شو از شبخانه ی مفروش گِل
حلمی
قلب عاشق شعله سازی می کند
دلنوازی روحبازی می کند
عقل در تفسیر خود سرگشته است
عشق امّا سرفرازی می کند
حلمی
سوز بالا دارم و جان روشن است
روشنی از این عروج بی من است
نام جانان بر زبان و نور حقّ
بر سرم همچون خروش بهمن است
حلمی
با این شب عشق هر که آوا دارد
اینجا گذری سوی دل ما دارد
هر کس که رسید و سخن حق بشنید
بی شک که دلی بسان دریا دارد
کتابهای حلمی را می توانید در اینجا بخوانید.