چهارشنبه ۸ آذر ۹۶
با نام خداوند پرآوازه ی جام
کز نور و صدا داد مرا جامه ی نام
زان حقّ هماره جان به پرواز برم
بیدار کنم مردم خاموش ظلام
ماهیّ ام و در چشمه ی دل رقص کنان
پروانه ام و شعله صفت، دام به دام
سرمایه ی درویشی خود خرج کنم
از برکت جام یار و زین باده ی خام
هر شب چو به معراج روم تا رخ دوست
صبحانه شراب تو زنم حسن ختام
نذر من دیوانه ی محتاج چه شد
زان باده که بردم از لب یار به کام؟
پیمانه کشم، از من دیوانه مپرس
زین گردش بی پایه و این نسخه ی عام
رمزی و کلیدی به در و منزل ماست
بر هر که بخواند این خط راز سلام
حلمی که ز قسمت تو این جام گرفت
در حلقه ی مستان شد و پیوست به جام