سه شنبه ۲ شهریور ۰۰
آرام تویی، اگرچه آرامی نیست
فرجام تویی، اگرچه فرجامی نیست
بیدار منم به مردم خوابیده
تا میکدهی روی تو جز گامی نیست
آرام تویی، اگرچه آرامی نیست
فرجام تویی، اگرچه فرجامی نیست
بیدار منم به مردم خوابیده
تا میکدهی روی تو جز گامی نیست
بنگر این قوم که بر داوِ فسون خواهد زد
جاننجوییده به دریای جنون خواهد زد
هر که بر لقمهی امروز ندانست سپاس
بی شکی لقمهی آینده به خون خواهد زد
چه خبر عقلپرستان؟ به سر بام رسیدید؟
کمر زهد ببستید به اندام رسیدید؟
چه خبر خوابفروشان؟ خممحرابفروشان!
کمر ظلم شکستید و به فرجام رسیدید؟
عجب شوخی تو ای افلاک گردون
یکی لیلا نهادی در دل خون
دو صد مجنون به گردش چرخ در چرخ
خوش این افسانهی لیلای مجنون