ای عشق بیا که کارِ آسان نکنم
ای روح بخیز تا که عصیان نکنم
نامردم اگر به وقت مستی دل را
در طایفهی هزاردستان نکنم
در طایفهی هزاردستان جان را
نامردم اگر به سان جانان نکنم
بر قلّه که وقت همچو توفان گذرد
بیعارم اگر که کار توفان نکنم
چون باده تویی درِ غریبان نزنم
چون خانه تویی به حلقه اسکان نکنم
آسان نکشم دست ز پیراهن خاک
تا جام منوّر تو رقصان نکنم
حلمی ز سرای پاک آتش چو گذشت
نامردم اگر دمش گلستان نکنم