سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

ای عشق بیا که کارِ آسان نکنم

ای عشق بیا که کارِ آسان نکنم
ای روح بخیز تا که عصیان نکنم


نامردم اگر به وقت مستی دل را
در طایفه‌ی هزاردستان نکنم


در طایفه‌ی هزاردستان جان را
نامردم اگر به سان جانان نکنم


بر قلّه که وقت همچو توفان گذرد 
بیعارم اگر که کار توفان نکنم 


چون باده تویی درِ غریبان نزنم
چون خانه تویی به حلقه اسکان نکنم


آسان نکشم دست ز پیراهن خاک
تا جام منوّر تو رقصان نکنم


حلمی‌ ز سرای پاک آتش چو گذشت
نامردم اگر دمش گلستان نکنم

ای عشق بیا که کارِ آسان نکنم | غزلیات حلمی

۰

به جستجوی عشق..

نه که نمی‌توانند، نمی‌خواهند. نمی‌خواهند که بتوانند رعب وهم و رعش ترس را از خویش بزدایند. پس به بیماری خو می‌گیرند، چرا که بیماری آسان‌تر و بی‌خطرتر از به سلامت از طوفانها گذشتن است. 

می صراحت می‌آرد و نقاب ریا می‌فکند، و چون آسوده‌گزینان بی‌ریا نتوانند، صراحت دشمن دانند و از صراحی بپرهیزند. و آسودگان را به سرای عشق راه نیست. 

راه آسانی نیست، هر چند دفتر اوّلش چنین نوشته‌اند، و چون روح طلب آسایش از خود بیرون کند، راه گشوده می‌شود. 

به پیرامونم می‌گویم از من دور شوید و از کنج‌کاوی دست کشید! مرا به حال خود بگذارید و تا می‌توانید از من دوری کنید. امّا تا می‌توانید به جستجوی خویش برخیزید.

به جستجوی خویش، خویش را فراموش کنید. 
به جستجوی آزادی،‌ از طلب آزادی دست کشید.
و به جستجوی عشق، اندیشه‌ی عشق را به دور افکنید. 

راه آسانی نیست،
هرچند دفتر اولّش چنین نوشته‌اند. 

حلمی | کتاب آزادی
به جستجوی عشق | کتاب آزادی | حلمی
۰

ای دوست رقصان گشته ای

ای دوست رقصان گشته ای 
فرمانبر جان گشته ای


در سوی طفلان بوده ای
در کوی جانان گشته ای


از بند خویشان رسته ای
آزاد و خندان گشته ای


صد تن بُدی و تک شدی
با عشق همسان گشته ای


بی باک و تازان همچو شیر
جفت عقابان گشته ای


از کفتری و کوتهی
رستی و تابان گشته ای


بودای اغما بوده ای
بیدار و غرّان گشته ای


صوفی دنیا بوده ای
حالی به عرفان گشته ای


زهد و نما و رنگ را 
کشتی و پنهان گشته ای


از حلقه های عقل دون
جستی به ایوان گشته ای


برپا شدی صد مرحبا
آنسوی کیهان گشته ای


رقصان شدی صد آفرین
در روح جنبان گشته ای


گفتند خامی، راه نیست
پختی و بریان گشته ای


حالی که در کوی دلی
شایسته ی آن گشته ای


حلمی سرای عشق را
زیبنده دربان گشته ای

ای دوست رقصان گشته ای | غزلیات حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان