قدم سوی تو دارد آسمانم
به سوی تو گریزان از جهانم
درون توست این سر برکشیدن
به جان توست غوغای نهانم
کلام از خطّ تو افسانه گوید
پر از دُرّ است از بوست دهانم
دلم خشمینه چون شد از فراقت
به سوز سینه بگشودی زبانم
گل سرخی بدیدم صبح در بر
عجب صلحی ز جنگ بیامانم
صبوری یک حجاب دیگر افکند
به جان بیقرار سختجانم
سفر بیمقصد است و وصل بیحد
بران حلمی به اوج بیکرانم
بیایید به عمق شب، به آن خرابهها برویم. ای شبزندگان! ای بیداران روح! بیایید به عمق تابناک شب، به آن خرابهها برویم، که از هر آبادی آبادتر است. من از خود عقب ماندهام، من از خودِ روح در تن جا ماندهام. بیایید با من، به عمق شب، به آن خرابهها برویم.
برو بیرون شو از خود، خوش سفر کن
برو آن سوی دیگر را نظر کن
برو آنجا که منزلگاه ماه است
سرای مهربانان خوش گذر کن
موسیقی: [Worakls - Orchestra [Full Album
حقیقتپیشه شو، این راه پیما
خروش کشتی ناگاه پیما
به وصل بندر و لنگر میندیش
به وصل دورها تا ماه پیما