سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

عشق است و از این هیبت افسانه چو دودم

عشق است و از این هیبت افسانه چو دودم
شوری‌ست که بر آتش آن سوخته عودم
 
خوابی‌ست که رویای مرا تاب ندارد
دردی‌ست که زان جاری و رقصنده چو رودم
 
خوش باش که بیچاره شوی زین همه مستی
خوش باش از این هستی بی گفت و شنودم
 
گر خام بدم حال گدازان چو تنورم
زین سوختگی بشکنم هنگام صعودم
 
از سرّ نهان گفتم و ما را نه نهانی‌ست
کز سرخی این لعل نمانده‌ست وجودم
 
راه دگری نیست بدان اوج خدایی
یک راه و همین است و چنین ساده سرودم
 
با عقل تو منشین در این میکده دیگر
تا روح شوی از دم این شعر و شهودم
 
تا شعله از آن سایه‌ی پر نور گرفتم
در سایه‌ی آن صوت پرآوازه غنودم
 
زان عقل فرومایه که زنجیر دلم بود
بگسستم و حلمی شدم و بال گشودم

عشق است و از این هیبت افسانه چو دودم | غزلیات حلمی

۰

یار جانی خطّه‌ی خوبان گرفت

یار جانی خطّه‌ی خوبان گرفت
جان خرید و جان بداد و جان گرفت


این زمین و این زمان بازی اوست
هر دو سوی مرگ را ایشان گرفت


اغتشاش روزگار از کس مبین
این تکانْ عالم ز شصت آن گرفت


لرزش دست من و ضربان دوست
این چنین تحفه نه کس آسان گرفت


این چنین رقصی که ناپیدا خوش است
این چنین کوبی که دل جنبان گرفت


این همه شوری که خلق از خویش زد
حضرت حق جمله را تاوان گرفت


گفت حلمی حرف نور و پر کشید
سایه در دنباله‌اش طغیان گرفت

یار جانی خطّه‌ی خوبان گرفت | غزلیات حلمی

موسیقی: Worakls - Inner Tale

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان