سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

باید قوانین هستی فرا گیرد

یکی فراز آرد، یکی برافکند. یکی پی کند، یکی پی ریزد. یکی بالا رود، یکی پایین غلتد. از چرخ خارج شود یا فروتر گردد. از چنین دُور، خارج شدن خوش است.


هیچ چیز بر سر جایش ثابت نیست؛ به جلو حرکت کند یا به عقب گردد. آنچه به عقب گردد فرو پاشد، آنچه به جلو رود بقا یابد. 


انسان با انسان برابر نیست، حیوان با حیوان، درخت با درخت، سنگ با سنگ. هر روح، کیهان خویش است و با کیهان‌های دیگر به خصم یا وفاق. یار باشد یاری بیند، خصم گیرد کالبد از کف دهد تا از نو به تنی هستی فراگیرد. روح در تن باید قوانین هستی فرا گیرد. 


هر که به برابری برخیزد به فساد مبتلا شود، به ناز بزید، از درون بپوکد و به فلاکت بمیرد. هر که به فردیت کوشد، بشکفد، بشکفاند، عمارتها از رنج رشد برآورد، با مرگ بالاتر رود، آخر از چنین دُور خارج شود، رستگار شود.


حلمی | هنر و معنویت 

قوانین هستی | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Shkoon - Ala Moj Al Bahr

۰

مستضعفان فکر، مستضعفان حال

برادران! بزرگواران! یاران دل! بر مستضعفان بشورید؛ بر مستضعفان فکر و بر مستضعفان حال! بشورید و ایشان را به زیر کشید! بشورید که برابری اهانتی‌ست بر قانون دل. بشورید، که هیچکس با هیچکس برابر نیست، به عیار دل.


حلمی | هنر و معنویت

مستضعفان فکر، مستضعفان حال | هنر و معنویت |‌ حلمی

۰

آزادی، وظیفه، عَرَق

Birds by Ross Bleckner

آنان که آزادی ندارند نه از این بابت است که آزادی از ایشان دریغ شده است، بلکه چون آزادی را دوست ندارند، عزیز نمی‌دارند و از قوانین آن بی‌خبرند. آن‌ که آزادی ندارد قانون ندارد و چون قانون نیست آزادی نیست. 


آزادی نخست مفهومی باطنی‌ست، باید جُسته شود و اقلیم به اقلیم و دشت به دشت و کوه به کوه پیموده شود و به فراچنگ آورده شود. روح در جستجوی آزادی‌ست و انسان در جستجوی بند. چرا که اسیری آسان است و مزدوری و بی‌مسئولیتی‌ست و در آزادی باید بدانی که چه کنی و رسالت تو چیست، و آزادی بی‌مزد و منّتی و سراسر وظیفه و عَرَق است. 


ذهنی که معطّل جزئیات است، جزئیات به بندش می‌کشد و با عقاید تاریخی انسان‌ساخت عمرها را یکی پس از دیگری بیهوده تلف می‌کند. اذهان عقیده‌پرست سازنده‌ی دوزخ‌های زمینی‌اند، هر چند ابتدا در این دوزخ‌ها احساس آزادی و امنیت می‌کنند، لیکن دیری نخواهد گذشت که هر دو را از کف دهند. چرا که دیر یا زود زمان انقضا فرا می‌رسد و زیر گنبد آسمان همه چیز منقضی‌شدنی و گندیدنی‌ست و هر چیز باید بمیرد تا به شکل نو زاده شود.


امّا روح، ذرّه‌ی خدا، جانِ رقصانِ کلّی‌نورد است. هرگز ثانیه‌ای زمان طلایی حضور خویش را در این جهان به ساخت و پاخت عقاید و گرامیداشت آنها، ذهنی‌گرایی، فلسفه‌بافی و ایده‌سازی‌های پوچ به هدر نمی‌دهد، بلکه می‌داند که اینجا بر زمین خداست تا خود را بشناسد و خدا را بجوید، و آزادی خویش را در خدا به کف آورد. زین رو سالکِ طربناک در تمرین و آزمودن قوانین معنوی حیات است که او را به آزادی معنوی می‌رسانند و از بند عالم سایه‌ها رهایی می‌دهند. 


سالک رقصان، آزادی را می‌جوید، می‌سازد و برپا می‌دارد و منّت‌کش هیچ جنبده‌ای نیست تا چیزی را به او عطا کند، بلکه او خود عطابخش و بخشاینده و برکت‌دهنده‌ی مخلوقات است، و نه منّت‌کش خداست، بلکه شکردان و خادم و همکار هستیِ شگفت‌انگیز و هر بار تکرارنشدنی اوست. 


حلمی | کتاب لامکان


موسیقی: René Aubry - La Grande Cascade
۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان