احمقان و کورمالان را ببین
این بساط فقه و فقدان را ببین
کار خودکرده به دشمن میزنند
بزدلی عقل انسان را ببین
زاهد دیوانه را تدبیر نیست
لاشی زنباز شیطان را ببین
عشق گوید روح باش و راست گو
مرد و زن را واده و جان را ببین
عقل ناقص این چنین خودکامی است
عاشق حق باش و میزان را ببین
این یکی پیری به خواب کفر و دین
آن یکی پیری نگهبان را ببین
مجلس وهم ددان بر باد شد
هیبت روح سلیمان را ببین
دوش بر باد وزان حلمی نشست
گفت ماهم بخت رخشان را ببین