سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

این چنین مست

چو سپیده می‌زند، ترانه و آسمان یکی‌ست. خیال باران و قطره و ناودان یکی‌ست.

نشسته در ناکجا، نور صدا می‌زند: ای فراسوی چنگ زمان! این چنین مست، این جهان و آن جهان یکی‌ست.

و چو چشم می‌گشایم،
آری مکان و لامکان یکی‌ست. 

حلمی - کتاب اخگران
چو سپیده می‌زند.. | کتاب اخگران | حلمی
۰

چرخ‌زنان رقص‌کنان مستِ مست

چرخ‌زنان رقص‌کنان مستِ مست
آن مه مسرور به جانم نشست
 
گفت که پیراهن خود باز کن
بازگشودم به جهانی که هست
 
نیست بُدم هست شدم هستِ هست
هست همه تاب و میانم شکست
 
سال نو آواز نو کردم به جان
زان دم نو بال نهانم برست
 
آن همه انسان که بُدم هیچ شد
بال برون شد ز دو بن‌بست دست
 
مرگ تو مرگ من و مرگ جهان
زندگی نوست برِ مرگ پست
 
عارض چشمان توام، عرصه نیست
غمزه کند گر فلک غم‌پرست
 
شب سوی ما گیر نهان حلمیا
ساعت می باز به بزم الست

چرخ‌زنان رقص‌کنان مستِ مست | غزلیات حلمی

۰

سخنی که مست گوید..

سخنی که مست گوید سخن خدایگون است
سخنی که عقل گوید سخن گِل زبون است
به خراب عیش می‌رو دو سه جام عشق می‌زن
بفکن سر از تنی که به قلاده‌ی شئون است

حلمی

سخنی که مست گوید سخن خدایگون است | حلمی

موسیقی: Fela Kuti - Gentleman

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان