بمیرد هر کس برای ذرّهای از خلق به پیش حق میزارد.
حق برای حق. خلق چه کس است؟
عارف به دار خوشتر چون حق به حلق میبازد.
عارف هوا، به دار خوشتر.
حلمی | هنر و معنویت
بمیرد هر کس برای ذرّهای از خلق به پیش حق میزارد.
حق برای حق. خلق چه کس است؟
عارف به دار خوشتر چون حق به حلق میبازد.
عارف هوا، به دار خوشتر.
حلمی | هنر و معنویت
چنانکه شراب در خون میماند، جنون میرقصد، پرنده میپرد، باد میزند و سرو میخواند. چنانکه راه در قلب گشوده میشود و راز آواز می گیرد. چنانکه پرده بالا میرود و قوی به یقین راه مییابد و ضعیف به ایمان میلرزد و وامیماند. چنانکه یک هزار میشود و هزار هیچ. چنانکه خواب خاک میشود و رویا بالا میتند و روح بر سر رویا میشکفد. چنانکه روح از روح فرا میخیزد و در خدا میپیچد و در خدا میلرزد و در خدا جرقّه میزند و در خدا میرقصد و با خدا میرقصد و رقصان با خدا به زمین بازمیگردد. عاشق چنین است.
حلمی | کتاب لامکان
موسیقی: Katil - Kuzim
آن شور حقیقی در قلب، آن آتشزنهی بیسببی، آن نور حقیقی روح تابیده در سینهی خاکی، آن یافته شود، آن محال در حال، آن در سینه بنشیند، کار تمام است. آنگاه سالک محض به سالک عاشق بدل شده، و سوختن آغاز گردیده و هرگز پایان نخواهد پذیرفت.
در کورههای عشق عاشقان با هم به مزاحاند. آن دیدارهای ناب و آن سرودهای خلوص. آن گامهای شعلهور و آن چهرههای افروخته از نور خدا. آن سکون جنبنده و آن جنبش خزندهی موسیقی حیات در رگان و ریشههای آسمانها و زمین. هر سو عشق، هر سو خروش.
و هرگز آسمان کوتاه نیست بر سر عاشقان، و هرگز زمین تنگ نیست. زمین فراخ و آسمان فراخ، به فراخی سینهی عاشقان.
حلمی | کتاب لامکان