سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

نه آسمان و نه آفتاب

آسمان، آفتابی‌ست.
نه آسمان و نه آفتاب؛
درخشش عدم.


حلمی - کتاب اخگران

نه آسمان و نه آفتاب | کتاب اخگران | حلمی

۰

مبنای عَرَق

انسان بر مبنای خواب،
هستی بر مبنای شراب. 
روح بر مبنای عِرق،
نیستی بر مبنای عَرَق.


حلمی - کتاب اخگران

انسان، هستی، روح، نیستی | کتاب اخگران | حلمی

۰

خدا نیست

در اعماق تاریک‌ترین شب‌ها تنهاترین‌ام. در اعماق خدا، بی خود، با خدا تنهاترین‌ایم. در چشمان هم جان می‎دوزیم، می‌گویم تنهاترین‌ام در جهانی که خلق کردی، در تو هنوز تنهاترین‌ایم. می‌خندد، می‌گوید قصد این بود به تنهایی برپا شوی. تن‌ها می‌شوم، از خدا برمی‌خیزم. در خدا، با خدا برمی‌خیزم.


سخن ادامه می‌یابد، - گویی این روزها روز سخن است! - بر او که هنرآفرین است گاه یکی پیدا می‌شود اخم‌آلود و به‌خودپیچیده می‌گوید خدایی نیست. هنرآفرین خندان می‌گوید بله عزیز، خدایی نیست. تو برو با خدایی که نیست، من نیز می‌روم با خدایی که نیست! سپس رقصان بال می‌گشاید و می‌رود.


این سخن حقیقت است. خدا نیست. چراکه خدا نیستی است، و نیستی اصل، حقیقت و هستِ هستی است.


حلمی | هنر و معنویت

خدا نیست | هنر و معنویت | حلمی

۰

این‌چنین هنری..

Fire Dance Fish by Ashvin Harrison

نیمی به بقا، نیمی به فنا. نیمی به رزم، نیمی به بزم. نیمی به هستی، نیمی به نیستی. نیمی این و نیمی آن. ای آن در این ریخته! ای عدم موزون! ای حقیقت! 


ای حقیقت! نوایت سوزناک و آستانت مرمر سرد آتشین! ای بی‌نام! جامت سروش هوشیاری‌هاست. ما را در خود نابود کن و بود کن! 


این‌چنین هنری که هر آینه از خویش برخاستن و از مرزها برگذشتن. این چنین هنری، که نابودن و در عدم ناسودن. این چنین هنری جان را رواست. 


از مرزها بیرون مشو، بالا رو! از مذهب‌ها بالا رو و از هر چه هست بالا رو! از حیوان بالا رو و از انسان بالا رو، و آه ای روح! از روح بالا رو!


این‌چنین هنری
که هر آینه
از خویش برخاستن 
و از مرزها برگذشتن.


حلمی | هنر و معنویت


نقاشی: "ماهی رقص‌آتش" از آشوین هریسون

موسیقی: Johann Strauss II - Morning Papers
۰

جز آن نیست؛‌ جهانی نو

جز آن نیست، امّا آیا جز آن هست؟ 
آن نیست و این هست،
و تنها آن نیستی هست. 


انکار دنیا، انکار خویش؛
تا روح برخیزد و بر تمام افق‌ها و آستان‌ها بال بگشاید،
تا آزادی محض، نه غم و نه شادی، نه تاریکی نه نور،
تنها موسیقی بم از نادرکجا تا نادرکجا طنین‌افکنده. 


جهانْ ظلمت بی‌انتها
و ستارگان تابناک روح
و انجمن بی‌گذار فرشتگان خموش.


از بهتی مهیب برمی‌خیزم تا میلاد تازه‌ی خویش جشن گیرم.
جانی نو و جهانی نو.


حلمی | کتاب لامکان

جز آن نیست | کتاب لامکان | حلمی

موسیقی:‌ Karl Jenkins - Palladio

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان