بیخود شو به پیشام آ، یا با همه تنها شو
ای باهمه زین جا رو، ای بیهمه با ما شو
تو مست خودی با خود، این باده نمیدانی
من مست توام بی تو، ای بیتو به دریا شو
من قصّه نمیدانم، افسانه نمیخوانم
تو گر سر حق داری، بی سر به ثریّا شو
با خلق به سودایی، این خلق نمیدانم
آن خلق حق ار یابی با آن به سر جا شو
بی چشم تو را دیدم در محفل بیخوابان
بی حرف ندا آمد: ای روح به بالا شو
حلمی تو چه میجویی؟ آن خانه به جان پیداست
بنشین و به پنهان رو، برخیز و هویدا شو