نه که نمیتوانند، نمیخواهند. نمیخواهند که بتوانند رعب وهم و رعش ترس را از خویش بزدایند. پس به بیماری خو میگیرند، چرا که بیماری آسانتر و بیخطرتر از به سلامت از طوفانها گذشتن است.
می صراحت میآرد و نقاب ریا میفکند، و چون آسودهگزینان بیریا نتوانند، صراحت دشمن دانند و از صراحی بپرهیزند. و آسودگان را به سرای عشق راه نیست.
راه آسانی نیست، هر چند دفتر اوّلش چنین نوشتهاند، و چون روح طلب آسایش از خود بیرون کند، راه گشوده میشود.
به پیرامونم میگویم از من دور شوید و از کنجکاوی دست کشید! مرا به حال خود بگذارید و تا میتوانید از من دوری کنید. امّا تا میتوانید به جستجوی خویش برخیزید.
به جستجوی خویش، خویش را فراموش کنید.
به جستجوی آزادی، از طلب آزادی دست کشید.
و به جستجوی عشق، اندیشهی عشق را به دور افکنید.
راه آسانی نیست،
هرچند دفتر اولّش چنین نوشتهاند.
حلمی | کتاب آزادی