سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

ای تو را خوش یافتن نایافتن | مثنوی

ای تو را خوش یافتن نایافتن
خاطرت با زلف پنهان بافتن


تو مرو از دل مرو از خوابها
تو مرو از منظر بی‌تابها


خوش نشین بر طاقهای روح‌وش
در دل بی‌خوابهای نوح‌وش


تو درون منزلی صد سالها
ما برون از منزلیم از قالها


ما درون گشتیم و دنیا هیچ شد
نزد ما دیروز و فردا هیچ شد


منزل حال آمدیم از گورها
مرده بودیم و کنون در سورها


سال و ماه و روز و ساعت پوک شد
عقل پروایی بتی مفلوک شد


قبله‌ی ما خاک بود و حال دل
خانه‌ی ما مسجد و امسال دل


آنچه در کوی کلیسا کال بود
در تو یابیدیم و روح حال بود


ادّعای هندوان بشنید دل
حق ولی در نزد تو یابید دل


ای رها از غربها و شرقها
در میان ای شاه رعد و برقها


تو بمان با دل که دل از توست پاک
از تو این حرف و سخن خاموشناک


حلمی

ای تو را خوش یافتن نایافتن |‌ مثنوی حلمی

۰

شوق تو از خانه برونم کشید

شوق تو از خانه برونم کشید
وادی افسان و فسونم کشید
سالک فکرت بُدم اندوهبار
عشق بخندید و به خونم کشید

حلمی

شوق تو از خانه برونم کشید | رباعیات حلمی

موسیقی: Azam Ali & Loga Ramin Torkian - Exaltation

۰

کتابهای حلمی

کتابهای حلمی در کتابخانۀ دیجیتال دلبرگ. آنلاین بخوانید.

📖 delbarg.ir/helmi 

غزلیات - دوبیتی‌ها - مثنوی‌ها - کتاب روح - کتاب لامکان


اشتراک‌گذاری و انتشار مطالب تنها با ذکر نام صاحب اثر سیّد نوید حلمی یا حلمی  مجاز می باشد و در غیراینصورت نقض حق مالکیت معنوی محسوب می‌گردد. 

انتشار و استفاده از آثار برای مخاطبین رایگان می‌باشد، ولی در صورت تمایل می‌توانید مبلغی به دلخواه خود اهدا نمایید. 

سپاسگزارم. 





۰

مجموعه کامل اشعار حلمی

مجموعه ی کامل اشعار حلمی در کتابخانه ی دیجیتال دلبرگ، تقدیم عزیزان. 

delbarg.ir/helmi/ghazaliat
delbarg.ir/helmi/dobeitiha
delbarg.ir/helmi/masnaviha

نی شعر پر از گمان و اوهام است این | رباعیات حلمی

۰

دانلود کتاب روح [ادبیات عرفانی معاصر]

دریافت

کتاب روح

۰

نهیب برآمد بنویس

چون عارف سالک از بلندنای روح خود آواز عشق سر می کند جهان به هستی خویش ادامه می دهد، می تپد و در خروشی خاموش از چشم نااهلان و نامحرمان اسرار الهی پیچیده در قبای آن سرّ اعظم پیش می رود.


به خود گفتم منویسم و میالایم قلم خویش به نثر که جز شعر نیست کلام حقّ. نهیب برآمد بنویس که نه این تو که می نویسی که منم سراپا حقّ.  


از خویش غایب شدم، خاموش بودم، روشن شدم، تنها بودم، همراه شدم، راه شدم، نور شدم، صدا شدم، دوست شدم و دوست نوشت و داستان آغاز شد.


پیش از این غوغای پنهان داشتم
هر چه بودم آه سامان داشتم
بعد از این جان من و جان شما
کی کجا من جز شما جان داشتم


حلمی |‌ کتاب روح

A Gilbert Williams Visionary Painting


۰

طرز کار عشق

عشق همه را در هر آنچه هستند پابرجا تر کند. شکّاک را شکّاک تر کند، عاقل را عاقل تر کند و ابله را ابله تر. هر که به سوی عشق آید در هر آنچه که هست فزونی بگیرد. 

عشق به هر کس دستی بدهد و پی تقدیرش روانه کند. دانشی را دانشی تر کند، مذهبی را مذهبی تر، فلسفی را فلسفی تر. خواب را به خواب فروتر کند و بیدار را اقالیم بیداری بالاتر بگشاید. 

چرا که عشق می خواهد همه تقدیر خود به سرانجام برند، می خواهد همه در آنچه هستند بهترین باشند. پس طبیب را طبیب تر کند و مریض را مریض تر. چرا که تا روز به نیمه نرسد و شب به انتها، «کار» انجام نشده است.

و می پرسی پس عشق دروازه بر که می گشاید و که را با خود نگه می دارد؟
 عشق، تنها عشق را با خود نگه می دارد. 


حلمی | کتاب لامکان


۰

بر پیشانی خدا

مرا از خود فراغت شد این دوستان ببینم. این دوستان خود را دیدند،‌ مرا ندیدند. یکی خواب خود دید، یکی خشم خود، یکی خانه ی خود. یکی با دوست نشست دشمن شد، یکی با دشمن دوست. آنگاه دانستم من در میان نیستم. پس دانستم سفر به کمال انجامیده.

پس برخاستم آفتاب شدم. بنشستم آب شدم. دویدم باد شدم. زبان باز کردم زبانه کشیدم آتش شدم و در همه سو گستردم. شب بودم و بس ستاره اندوخته بودم، همه شبان و همه ستارگان وانهادم، از آستین خدا بیرون آمدم و بر پیشانی اش ستاره شدم.

حلمی | کتاب لامکان


۰

از خدا برای خدا

بس به عبث زندگی ایست او را که به طلب آرامش است، او را که به طلب ثروت، قدرت، نامداری، سلامتی و زیبایی ست. بس به خرفتی و بطالت آن زندگی که آدمی خرج عالم بیرون از خود کند. چنان حیوانات در خاک لولیدن و عاقبت کار بدتر از حیوانات به هزار آلایش و نما به خاک شدن!

سالک، رهروی طوفانهاست. مباد که حتّی یک لحظه در پندارش طلب آرامش جنبیدن! مباد حتّی یک لحظه جز از روح برای روح بودن! مباد خواب جز از بهر خدا، و مباد دم به تو کشیدن، جز آن که تا بازدم، حرکتی، کاری، بوسه ای، رقصی، آوازی، و خلقتی برای خدا! 

مباد خواب، آب، غذا و نفس، مباد دوست، همسر، فرزند، آتش و باد، خاک و هوا، و ستارگان آسمان و چرخش ذرّه گان، هر چه در زمین و هر چه از آسمان، مباد جز از برای خدا. چرا که هر چه از خدا، باید که به کار خدا! ورنه بس به خرفتی چرخیدنی و بس به هرزگی نفسی.

حلمی | کتاب لامکان


۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان