يكشنبه ۲۶ مرداد ۹۹
در شبی سرتاسر تباه، تمام سیاه، همه اهریمنان در برابرم صف کشیده؛ از چپ دامنم میکشند و شعلههای سرخ الحاد سزایم میکنند و از راست عباهای سیاه سنّت بر سرم میگدازند. میگویم بادم، آتش میشوند. میگویم آتشم، باد میشوند به خاموشکردنام. و چون باد میشوند آتش نمییابند، حتّی یک شعله نمییابند. حتّی خود را نمییابند. آه که چه فریب خوردهاند فریبندگان و فریبکاران زمان.
از شمال برخاستهام،
از این نیز شمالتر روم.
حال نمیدانم،
محال امّا چرا.
از این نیز محالتر روم.
حلمی | کتاب آزادی