سرشکن فروتنی، قلّهی راه بیمنی
کوچکم و تو کُهتنی، ظلمتم و تو روشنی
رمز شبانه گفتهای، پیر و جوانه گفتهای
روحفشانه گفتهای ای شه راه بهمنی
سرشکن فروتنی، قلّهی راه بیمنی
کوچکم و تو کُهتنی، ظلمتم و تو روشنی
رمز شبانه گفتهای، پیر و جوانه گفتهای
روحفشانه گفتهای ای شه راه بهمنی
خودشناسی جنبشی بی یار نیست
این یکی حرف خطابردار نیست
یار را میجو و در خود سیر کن
سیر جان بی یار جز اطوار نیست
ذات عادتشکنش کشت و به یغمایم برد
خاصه بیجا بُدم و بیهمه بیجایم برد
نه چو ملّا که شریک شر و شرک و شرر است
چو خودم روح به اقیانُس لالایم برد
آن ساعت صفر آمد تا خویش براندازم
از این تن وامانده در روح به سر تازم
آن گاه فروپاشی، آن لحظهی فرّاشی
این دست بیندازم آن دست برافرازم
اسم رمز عشق جز تسلیم نیست
عاشقان را عقدهی تصمیم نیست
نیک خواندم دفتر تقدیر روح
هر ورق مرگ است امّا بیم نیست
برآوردم جهانی در کف دست
ز تاب ریسمانی در کف دست
مرا این گونه فرمود آن شه مست
شبی در کهکشانی در کف دست
عجب شوخی تو ای افلاک گردون
یکی لیلا نهادی در دل خون
دو صد مجنون به گردش چرخ در چرخ
خوش این افسانهی لیلای مجنون
میان آتش جهل مقدّس
دو صد مفتی و این قوم مرخّص
بسوزید ای ددان در آتش خویش
که کس با کس شد و ناکس به ناکس
موسیقی: Mark Eliyahu - Endless
ورپریدهدل به کوی خانه شد
جلوهات دید و بهآن دیوانه شد
پر کشید از این سرای بیکسی
جان برون کرد از تن و جانانه شد