سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

آزادی، نه در انسان، که از انسان است

یک درصد از مردم دنیا حاکم نفس نود و نه درصد دیگرند. آن یک درصد چپاولگر و زورگو که سکّان ملّت ها را به دست دارند تجلّی نفسانیات آن نود و نه درصدند. آن یک درصد بذرهای شکوفا و متجلّی شده ی همه ی امیدها و آرزوهای آن دیگران اند. «قدرت، شهرت و ثروت» تمام آن چیزی ست که انسان «آزادی» نام نهاده است و همه ی این سه در دستان آن یک درصد است و همه ی این سه، آرزوی آن نود و نه درصد است. 


بنابراین یک از نود و نه بر می آید و یک از نود و نه و بر نود و نه است و اگر نود و نه گاه بر یک می شورد نه زانکه صحنه ها از عدل و راستی بیاراید، بلکه می شورد تا اگر بخت ِخوش هماهنگ باشد بتواند ناپاکی، دنائت، بی قیدی و فساد را چون آن یک ِبر مسند به کمال تجربه کند و این نیز البته یک وادی تجربه است که انسان بر بلندای یک رأس نوک تیز به کمال آزادی های انسانی و حیوانی را همه با هم یکجا تجربه کند. پس حاکمان از همه در بندترند و آنان که در این هرم انسانی از همه بالاترند از همه مفلوک ترند. چرا که پس از آن بالانشینی لاجرم زمان سرنگونی ست و آنگاه دورانی طولانی از تاوان و زخم و علیلی می آغازد و روح در ظلمتی ژرف و درازنای فرو می رود تا پس از گذر اعصاری چند بتواند استخوانهای شکسته ی خود را از نو جمع کند و این بار در قامت یک انسان معمولی بتواند یک زندگی انسانی معمولی را به سامان دهد و تجربه کند و این بار به گنج های پنهان زندگی در ماورای سه گانه ی اهریمنی و پوشالی «قدرت، ثروت و شهرت» دست یازد. 


پس ای یاران دانا بسیار دیدید و دانستید که این آدمی در حسرت ِقدرت و به تمنّای برآورده شدن بندبند شهوات خفته ی خویش بسیار عربده های عدالت جویانه، صلح طلبانه و آرمان خواهانه می زند و چون قدرت به کف آمد، آنک دوران تنعّم جویی های بی حدّ و حصر فرا می رسد. آنگاه آن نود و نه ِ در زیر در پی باژگونگی آن یک ِبر مسند از نو به تکاپو می افتد و آنگاه باز داستانهای دروغین ِاز فرط تکرار نخ نماییده. و تاریخ پر است از این داستانها. پس شما ای خردمندان روح دانستید که زمین چنین فضایی ست و آدمیزادی را چنین هوایی  مسموم از برای تنفّس است و انسان هیچ چیز جز این نیست و همه ی نامهای عدالت و آزادی و برابری و برادری هیچ نیستند جز شعارهایی  به تمنّای نیل به «قدرت، شهرت و ثروت».


و باری ای یاران دل بسیار دیدید و دانستید که همه ی اشکال حکومت های انسانی پوشالی اند و فناپذیرند و در گذر زمان از شکلی به شکلی دیگر بدل می شوند و در باطن هیچ کدامشان را با هیچ کدامشان توفیری نیست و اگر تفاوتی ست در رنگ و ظاهر و نمادها و نشانه ها و شعارهاست، چنانچه جامه ها با هم چنین متفاوت اند. و اینجا بر زمین همه چیز چون جامگان انسانی به خاک شدنی و فناپذیرند و تنها آنچه فناناپذیر و جاودانه است روح است که سرانجام از پس تجربیات بی شمار در وادی خاک، هویت راستین خود را در مقام فرزند خدا باز خواهد یافت و بال در راه خانه خواهد گشود. 


پس ای بالیدگان روح بدانید که «آزادی، نه در انسان، که از انسان است» و زمین خانه ی روح نیست و خانه ی حقیقی در آسمانها و ماورای ایوان زمانها و مکانهاست و به سخن مالکانه ی آن قدرت طلبان پوچ اندیش که می گویند زمین خانه ی شماست وقعی ننهید. زمین را پاس بدارید، هر آنجا که می زی اید، و خانه هایتان را چنان چون جامه هایتان پاکیزه بدارید و از شرّ دشمنان مصون بدارید، امّا بدانید این خانه ها و این جامه ها از آن شما نیست و اینها چون از خاک اند روزی به خاک باز می گردند و شما نیز چون از آسمان اید به آسمان بازخواهید گشت، اگر عزم کنید و اگر اراده ی خویش در طَبَق اراده ی الهی بگذارید و اخلاص پیشه کنید.


حلمی | کتاب لامکان


۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان