سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

مرا به نام او بخوان!

عشق می خیزد در جانم کرانه ای دیگر بگیرد. آسمان را ببین! عزم کرده رویی دیگر از تو در من کند. حرف را ببین! جان می دهد و نمی تواند این پرده بیندازد. دست را ببین، که تو حکمش کردی بنویسد؛ دست از تو، حکم از تو، نوشتن از تو. خود را ببین، که چگونه در من خود را به تماشا نشسته ای، و چگونه در من خود را به پروازی.


و بخیزید ای بازهای روح از شانه هایم، و بجنبید ای واژگان عشق و از بطن خدا بیرون بریزید! و بجوشید ای چشمه های تازه جوشیده از آسمانهای صدا! و گسسته شوید ای ریسمانها، و فرو ریزید از سر و دست و جان و چشمانم، که شب از شب گذشته، و در آسمانی نو زاده شده است. 


و ای روز تو امروز، نوروزی، و ای شب، تو دیگر حتّی به نام، در میانه نیستی. و ای جهان، زین لحظه مرا به نام دیگر بخوان، چرا که من باز مرده ام و باز از خاکستر خویش برخاسته ام. مرا به نام او بخوان! 


حلمی | کتاب لامکان

مرا به نام او بخوان | کتاب لامکان

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان