آرام تویی اگرچه آرامی نیست
فرجام تویی اگرچه فرجامی نیست
بیدار منم به مردم خوابیده
تا میکده ی روی تو جز گامی نیست
موسیقی: Vivaldi - Gloria
آرام تویی اگرچه آرامی نیست
فرجام تویی اگرچه فرجامی نیست
بیدار منم به مردم خوابیده
تا میکده ی روی تو جز گامی نیست
موسیقی: Vivaldi - Gloria
با چشم تو می بینم، با دست تو می رانم
هر حرف به پنهانی از قلب تو می خوانم
در کار تو بی پایان چون کشتی موج افشان
می رانم و می رانم، آسوده نمی مانم
هر بار می خوانم تو را، هر بار روی دیگری
هر روز می بینم تو را، هر روز سوی دیگری
هر لحظه جوری تازه ای، هر بار نوری تازه ای
هر دم به شکلی نو به نو در گفتگوی دیگری
با ذکر مدام تو نفس دوخته ام
در حلقه هزاری ست که جان سوخته ام
آن روز که استاد شبم نام نهاد
امروز ز چه ستاره اندوخته ام
جان ما از نو طرب آلود شد
عاقلی مرد و فضایل دود شد
عاشقی آمد فضای جان گرفت
ماورای خیر و شر این سود شد
حلمی
بگریزد از تو ماتم چو تو از میان بخیزی
شب از آستین بیفتد چو به آسمان بخیزی
حسد از طَبَق بریزد چو ره خیال گیری
طمع از کساد میرد چو به راه جان بخیز
تو چون روزی و شب انگشتر توست
تو روح جانی و دل دختر توست
تو خورشیدی و من ظلمت نشینم
عروج عاشقان از معبر توست
حلمی
سرآغازی تو که آغاز از تو
سرود سرو و رقص ساز از تو
خموشی در قرنهای سرد آواز
و اینک شورش صد ساز از تو
حلمی
موسیقی: [Manu Chao - Malegria [Latin alternative
دوبیتی ۹۶۷.
آنچه ببینی میان جنبش فرخندگی ست
مذهب آزادگی، راست خود زندگی ست
ملک شعف آمدی، رخت عزا دور ریز
وقف شو در کار ما کاین ره بخشندگی ست
دوبیتی ۷۹۲.
نیستی غیابی به حضور مدام
غیبت از آن است که ماییم خام
هست به هر سوی و به هر کوی، دوست
چون مخوری باده مگو نیست جام
منبع: دوبیتی های حلمی، کتابخانۀ دلبرگ
موسیقی: ویوالدی - زمستان [نسخۀ کامل]
دوبیتی۹۶۶.
غمش آمد سرای خانه بگرفت
به شادی آمد و کاشانه بگرفت
غمش از عشق و شادیش از دم عشق
به هر نحوی دل دیوانه بگرفت
منبع: دوبیتی های حلمی [کتابخانۀ دلبرگ]
دوبیتی ۹۶۵.
روال این است و آن کن ای دل من
چنین اند و چنان کن ای دل من
هواخواهی تن سودی نبخشد
هوای روح و جان کن ای دل من
منبع: دوبیتی های حلمی [کتابخانۀ دلبرگ]