سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

شاهدند آنان که با دل خاستند

شاهدند آنان که با دل خاستند
گر چه با صد رنج و مشکل خاستند
چون ز حقّ دیدار حقّ می خواستند
بر فراز چرخ باطل خاستند
حلمی

شاهدند آنان که با دل خاستند | رباعیات حلمی

۰

گر پادشهی پیاده باشی هنر است

گر پادشهی پیاده باشی هنر است
در وقت شهی فتاده باشی هنر است
در وقت گدایی همه درویشانند
درویش کبیرزاده باشی هنر است
حلمی

گر پادشهی پیاده باشی هنر است |‌ رباعیات حلمی

۰

حرکت عشق

عشق دارد حرکتی همچون قیام
خود قیام است این خروج مستدام
حجّ عاقل باختن در ننگ و نام
حجّ عاشق تاختن بیرون ز دام
حلمی

عشق دارد حرکتی همچون قیام | اشعار حلمی

بشنوید: Zhaoze - 1911第四回 4th Mov

۰

تو را بس زندگان از خویش دانند

تو را بس مایه ی تشویش دانند
هم ایشان خویش خوش اندیش دانند
تو جانی، مردگان را جان چه باشد
تو را بس زندگان از خویش دانند
حلمی

تو را بس مایه ی تشویش دانند | اشعار حلمی

۰

راز تو از سینه بیرون فاش نیست

راز تو از سینه بیرون فاش نیست
آنچه گویم را درِ کنکاش نیست
آنچه از راه دل و صوت و هجاست
قابل گوش سر و اینهاش نیست
حلمی

راز تو از سینه بیرون فاش نیست | اشعار حلمی

۰

از هر چه که ممکن شد بالا تو بخیز ای دل

از هر چه که ممکن شد بالا تو بخیز ای دل
بتها همه ویران کن، با خود بستیز ای دل
از خویش برون مستیز، دشمن به تو پنهانست
این دشمن صوفی وش از خویش بریز ای دل
حلمی

از هر چه که ممکن شد بالا تو بخیز ای دل | اشعار حلمی

۰

وهم ره دل: کمال، تاج سر دل: وصال

وهم ره دل: کمال، تاج سر دل: وصال
هر چه روی ماه و سال در ره بی قیل و قال
باز وصالی سر تاج وصالی دگر
این که رسی آخر راه کمالت، محال
حلمی

وهم ره دل: کمال، تاج سر دل: وصال | اشعار حلمی

موسیقی: اسمتانا - "مولداوا" از سمفونی موطن من

۰

اسیران ظاهر به حجّ می روند

اسیران ظاهر به حجّ می روند
رهایان درون خدا زاده اند
عوالم به حجّ رهایان، روان-
که ایشان به حقّ کام ِحقّ داده اند
حلمی

اسیران ظاهر به حجّ می روند | اشعار حلمی

۰

صد هزاران بی تو از یک کمترند

یک دو تن سالک چو خوش بیدار شد
عالم و آدم همه در کار شد
صد هزاران بی تو از یک کمترند
یک چو در تو خاست پس بسیار شد
حلمی

یک دو تن سالک چو خوش بیدار شد |‌ حلمی

۰

ای دل افلاک پیما! سوز خوش!

ای دل افلاک پیما! سوز خوش!
قصّه های ناب دل افروز خوش!
شعله های جان ما بر آدمی
تا ابد،‌ هر لحظه و هر روز خوش!
حلمی

ای دل افلاک پیما! سوز خوش! | حلمی

۰

دانش زنده ی عشق تو به ما بالی داد

دانش زنده ی عشق تو به ما بالی داد
که نگنجیم درون خود و پرواز کنیم
این همه حرف و هجا کاین شب دیوانه شنید
تو بگو با چه صدا در ره آواز کنیم
حلمی

دانش زنده ی عشق تو به ما بالی داد | حلمی

۰

ای خفته از این خفته تر آیا بشوی؟

ای خفته از این خفته تر آیا بشوی؟
بیدار شو که دار و ندارت زده اند
بیهوده چه لافی که ز بیدارانی؟
تو خفته ای و خفته به دارت زده اند
حلمی

ای خفته از این خفته تر آیا بشوی؟ | حلمی

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان