گویمت معنای عدل راستین:
«هر که هر چه هست را خود ساخته
هر کسی خود صورتش آراسته
هر کسی خود عکس خود انداخته»
حلمی
گویمت معنای عدل راستین:
«هر که هر چه هست را خود ساخته
هر کسی خود صورتش آراسته
هر کسی خود عکس خود انداخته»
حلمی
غم عشق و گنج روح و ره و رسم نامداری
به طریق عشقبازان به نهان زمامداری
به شبان فرو شدن در نفحات روح قدسی
به سپیده سر کشیدن به طریق جامداری
حلمی
من شاهد خاموشم، عشقست که می کوشد
من هیچ نمی گویم، این عشق تو می جوشد
هر کس بدهم وصلت از دست تو می گیرد
هر کس بدهم نامت از جام تو می نوشد
حلمی
چادر انسان ز سر افکنده ام
آدمی غم بنده و من خنده ام
تو به امن گوشه ها زارنده ای
من میان شعله ها رقصنده ام
حلمی
به کار واژه پردازی نباشد شعر، می دانی
فقط عشق است در میدان، کلام عشق می خوانی
درون جان ویرانت هنوز ار مانده دانگی نور
بخوان این خطّ جادوگر ز شعر ناب ایرانی
حلمی
با این شب عشق هر که آوا دارد
اینجا گذری سوی دل ما دارد
هر کس که رسید و سخن حق بشنید
بی شک که دلی بسان دریا دارد
کتابهای حلمی را می توانید در اینجا بخوانید.
صحبت تنهایی و یار نهان و بهشت
چیست در این چرخ پیر خوشتر از این سرنوشت؟
جان من و کشت دل، خاک تو و خشت گِل
سهم من آوای دور، سهم تو این چرخ زشت
حلمی
بر گرده ی نور آسمانی دارم
در رایحه ی صوت جهانی دارم
تو فاضلی و بخت بلندی داری
من عاشقم و جانی و آنی دارم
حلمی
افلاک خدا چو دم به دم می گردم
هر لحظه ز خود چو شمع کم می گردم
از آتش دوست چون عَلَم می گیرم
هر ثانیه بیشتر عدم می گردم
حلمی
نیست با ما غصّه ی چرخ دنی
نیست با ما همّ صلح و دشمنی
نیست با ما هستی و هم نیستی
واشگفتا این سلوک بی منی
حلمی
درد جوی و رزم جوی و مرد باش
تا شوی در کار مردان خدا
نازجویی ترک کن، همراه شو
راه دل فریاد می دارد: بیا!
حلمی