عجب زین کار و بار نوشوکوشی
خدایان تکتک و با هم به رقصاند
خلایق در هم و بی هم چموشی
به رنج صدهزارگان، به نوشوکوش سادگان
به رزمهای بیخودان سوی دل فتادگان
به پرچمی که در دل است و عزم اهتزاز کرد
به سوی فتح قارهی دل فراقزادگان
موسیقی: Worakls - Caprice
جان بر سر کار باده آمد
این عقل ز سر زیاده آمد
این کاسهی سر به باد دادیم
تا قلب به راه ساده آمد
موسیقی: سیاوش ناظری - شنگینک
نوای آسمانها چست و چالاک
خروش سازها وین لحظهی پاک
درون گوشها ناییست تا دل
تو تا دل میروی ای رود، بیباک!
در دور فلک بسی سفرها کردیم
در حادثهی عشق خطرها کردیم
تا خارج از این گردش باطل گشتیم
دیدیم و شنیدیم و خبرها کردیم
موسیقی: کارل جنکینز - ترانهی روح
یک جرعه بدادیام، یک جرعه ی بیش افزا
این عاشق بیخود را لاجرعه ده از دریا
بیپرسش و بیپاسخ مائیم و نگاه و دم
آن کیست که تاب آرد این هیچکسیها را؟
موسیقی: Katil - Kuzim
همه سو نظر چو کردی نظری به سوی ما کن
سخن سکوت بشنو، دم آدمی رها کن
دم آدمی چه باشد؟ دم آسمان عزیز است
دم آسمان بگیر و گوش محرمانه وا کن
ای رهرو بکوش تا که بر باد شوی
در رنج ز بار خویش آزاد شوی
ای عاقل بیهودهی سودا اندیش
از عقل فسرده خیز تا شاد شوی
آنکس که ندای حق شنیده
در راه دگر چه سینهخیزد؟
این بود و نبود و خانهی سود
باید که به راه حق بریزد
در درون آتشی، بیباکتر!
تا درون شعله گردی پاکتر
وقت آن شد تا که بالاتر رویم
سادهتر، بیپردهتر، چالاکتر
سوی تو آوارگان در هر جهانی کوبهکو
مردمان آفتابی در پیات دیدارجو
سازهای روح را بر بیکسان بنواز خوش
وصلهای عشق را بر خاضعان برپای گو
ای روح بیا می صوابت دادند
در رنج عبور آفتابت دادند
بیهوده چهای نشسته در ویرانی
برخیز به سوی ره، خطابت دادند
موسیقی: Azam Ali - Love is a Labyrinth