سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

آزاد خواهد شد

Painting: Gravity by Jake Baddeley

کبوتر هنوز باور نکرده کبوتر است،‌ پروازش کوتاه است، خوراکش دان است و اسیر دام و نام و غرور و افتخار است. کبوتر هنوز نمی‌داند صلحش جنگ است و جنگش بازی کودکان است. کبوتر خود را انسان نام نهاده و هنوز ندانسته انسان هیچ نیست جز غشایی ضخیم و خرقه‌ای تاریک بر روح.


کبوتر هنوز باور نکرده روح است و هنوز ندانسته عقاب است، عقابی در غشای کبوتر، و چون باور کند این غشا فرو می‌سوزد و خاکستر می‌شود و عقاب از میانه‌اش پر می‌کشد. عقاب هستی حقیقی اوست و چون او از کبوتری دست کشد آزاد خواهد شد و در ارتفاعات بی‌انتهای خدا بال خواهد گشود.


حلمی | کتاب لامکان


نقاشی: جاذبه از جیک بادلی
۰

مجرا شدن؛ تسلیم و کار

هر کس که با حق مواجه می‌شود، به خدمتش می‌آید و مجرایش می‌شود. چرا که حق او را فراخوانده است. راه عشق، تعالیم مجرا شدن است. حقیقت هیچ کس را بیهوده نگه نمی‌دارد، بلکه به‌راه‌آمده باید کاری کند و کمر خدمت ببندد. هر کس که به آسمان بسیار نظر می‌کند باید برای آسمان کاری کند، چرا که پیش از این آسمان به او نظر کرده است. 


سالک همکار ذهن خود و تسلیم نفسانیات خود نیست، بلکه همراه عشق و همکار حقیقت است. حقیقت هر چه را بدو عرضه می‌کند، باید بدان جهد کند و چون راه می‌نمایاند باید پیموده شود و چون وظیفه بر شانه می‌نهد باید به انجام رسد. بنابراین حق در خدمت هیچ کس نیست، بلکه این کس است که باید به خدمت حق در آید و کار کند.  


راه دل راهی سراسر کار و بار 
نیست این ره راه مردان نزار
گر بخواهی پختگی: بسیار کار
گر بخواهی سوختن: تسلیم یار


حلمی |‌ کتاب لامکان

مجرا شدن؛ تسلیم و کار |‌ کتاب لامکان

موسیقی: Mari Samuelsen - Timelapse

۰

جنگجویان راه بازگشت..

جنگجویان راه بازگشت! نور را در لباس تاریکی و تاریکی را در لباس نور تشخیص دهید و در گردنه‌ها و پرتگاه‌ها خود را به «موسیقی خدا» بسپارید.

حلمی

موسیقی خدا | کتاب لامکان

۰

باید از انسان برخاست

از خویش سخن می‌گوید، انکار می‌کند، می‌ترسد، شک می‌کند، می‌پرسد، تأیید می‌کند، تکذیب می‌کند. آرام می‌خواهد، لیکن آرام نمی‌گیرد، چرا که به راه نمی‌افتد.


در سکوت می‌راند، از عشق سخن می‌گوید، نمی‌ترسد، در یقین می‌بالد، نه تحسین می‌کند و نه می‌نالد. آرام نمی‌خواهد، لیکن آرام است، چرا که در راه است.


هیچ حرفی، هیچ عقیده‌ای، هیچ نشانه‌ای. هیچ ‌کس نخواهد آمد. آنکس که می‌خواهد، برمی‌خیزد. آنکس که باور دارد، عمل می‌کند. جویای برکت حرکت می‌کند، می‌بخشد، به پیش می‌راند. عشقْ قطعی‌ست، حقیقتْ مسلّم است، یارْ حاضر است. انسان در شک است، انسان غایب است، انسان حرکت نمی‌کند. خوابها هیچ، انقلابها پوچ. انسان تاریک است، باید از انسان برخاست. 


حلمی | کتاب لامکان

باید از انسان برخاستن | کتاب لامکان

موسیقی:‌ Joe Hisaishi - Princess Mononoke Symphonic Suite

۰

خدا نمی‌گذرد


همه چیز بگذرد. ما بگذریم. خشم بگذرد.
خون بگذرد. لطف دو دوست به هم بگذرد.
باد بگذرد. خدا نمی‌گذرد.
خدا می‌گذرد، امّا نمی‌گذرد.
چنانکه خورشید، می‌گذرد و نمی‌گذرد.
چنانکه باد، چنانکه یاد.
می‌گذرد و نمی‌گذرد.

حلمی | کتاب لامکان


نقاشی از جاستینا کوپانیا
۰

ای جان پاک چنگ‌زن..

ای جان پاک چنگ‌زن، شوریده‌ی نیرنگ‌زن
این خوابها را هیچ کن، این شیشه‌ها بر سنگ زن


بی‌رنگ ناب دلربا، ای تاب بی‌تابی‌نما
ای سازه‌ی ناسازها، زان رازها آهنگ زن


شد برملا اسرار ما، شد بر هوا هر کار ما
افسار ما شد دار ما، این نبض و این آونگ زن


قبض است جانها باز کن، خاموشی‌ات آواز کن
بر خانه‌مان پرواز کن، در سینه‌هامان چنگ زن


آن شعله‌ی حق بر کشان، بی‌بالها را پر کشان
بی‌راهها را در کشان، بی‌عشق‌ها را زنگ زن


ای ماه در بازار شو، ای سینه در پیکار شو
ای دست حق از ناکجا بر کلّه‌های منگ زن


حلمی به طبل نور زد، بیخود بُد و پرشور زد
حالی تو ای شوخ خدا زان نغمه‌های شنگ زن

ای جان پاک چنگ‌زن، شوریده‌ی نیرنگ‌زن | غزلیات حلمی

۰

آنچه در پیش روست

آنچه در پیش روست نور، موسیقی، شعف و حماسه است.

حلمی

در پیش رو | کتاب لامکان

۰

تناقض الهی

آنگاه که بتوانیم در جنگ بخندیم، در صلح نخواهیم خفت. 
آنگاه که بتوانیم در جنگ بخوانیم، در صلح نخواهیم نالید.
آنگاه که بتوانیم در جنگ برقصیم، در صلح نخواهیم خشکید. 


جنگجو تمنّای صلح نمی‌کند، پس هماره در آرامش است. 
صلحجو در اشتیاق آرامش است، پس جنگ می‌سازد.


در آرزوی ثروت، فقر آفریده می‌شود،
در آرزوی برکت، فقدان. 
در آرزوی بیداری، خواب نصیب می‌شود، 
در آرزوی آگاهی، عصیان.
در آرزوی عشق، نفرت سر بر می‌آرد،
در آرزوی آرامش، طغیان.
در آرزوی زمین جدید، جنگ آفریده می‌شود،
در آرزوی نسیم حال، طوفان. 
در آرزوی زیرکی، حماقت آفریده می‌شود،
در آرزوی کوه، کاهدان.


مهاجر به هیچ‌کجا نمی‌رسد،
مسافر رسیده است.
شیرین‌زبان، سخن نمی‌فهمد،
خاموش با سخن است. 


آنکس که می‌فروشد فقیر است،
آن کس که چهره می‌نماید گداست.
نادار می‌بخشد،
بی‌چهره در همه‌جاست.


حلمی | کتاب لامکان


موسیقی: ۱۰ قطعه گلچین عودنوازی
۰

همه چیز می دانند جز..

همه چیز می دانند جز عشق،
و ما هیچ چیز نمی‌دانیم جز عشق.
و چنین عشق در نادانی حکم می‌راند.
و آن دانایی جهل است،
و این نادانی خرد است. 

حلمی | کتاب لامکان

۰

استغنای عدم

موسیقی: Le Trio Joubran - The Hanging Moon

۰

آتش دم

خاک بر باد و خواب بر آب، رویا هیچ و دیروز هیچ و فردا هیچ، و نه غم و نه شادی، تنها شعف؛ آتش دم. 


دولت هیچ و ملّت هیچ و تاریکی هیچ و نور هیچ، کور هیچ و بینا هیچ، فقیر هیچ و غنی هیچ، نه روز و نه شب، تنها وجد؛ استغنای عدم. 


حلمی | کتاب لامکان


تابلو: بر فراز آبشاران از لینزی آرنوت
۰

بی‌خبرم

از اینجا تا بعد از این، تا انتها، تا ابد بی‌خبرم. از آب بی‌خبرم، از سنگ بی‌خبرم، از باد بی‌خبرم، از آتش بی‌خبرم. از انسان بی‌خبرم و از روح بی‌خبرم. از خود بی‌خبرم و در خدا تا ابد، تا بی‌انتها از خدا بی‌خبرم.

حلمی | کتاب لامکان

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان