سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

تا سپیده‌دم

تا آزادی لحظاتی ترد باقی مانده است. تا آزادی همواره لحظات تردند‌. باید تاریخی پایان گیرد، باید تاریخی آغاز شود، و این باید را گریز نیست. 


بایدها را به جان زیسته‌ام و از بایدها خون دیده‌ام و خون گریسته‌ام، آنگاه که مرزها مشخّص‌اند و از مرزها پا برون نتوانم. آنگاه چون عجز خویش می‌پذیرم، مرزها در افق فرو می‌ریزند و آب می‌شوند.


تا سپیده‌دم جان در خون خویش می‌غلتد. تا سحر از عمق شب برنخیزد و آواز ناب خویش از حنجره‌ی عدم بازنیابد، جان در خون خویش - سرخوشانه و سرکشانه - می‌غلتد و جز احدش از هیچ احد باک نیست. 


حلمی | کتاب آزادی

تا سحر از عمق شب برنخیزد | کتاب آزادی | حلمی

۰

قدسیان، برهنه‌اند.

بردگان را گفت حجاب کنند، آنها را که احدیّت نمی‌دانستند و یگانگی روح پاس نمی‌داشتند. مشرکان را، که جامه‌ی آلوده‌ی عقیده بر تن خدا می‌نشاندند، گفت حجاب کنند و تن آلوده و روان آلوده و ذهن آلوده از منظر پاکان بپوشانند. البته که پاکان را از دیدن نجاست‌های ایشان باکی نبود، لیکن همان بهتر که نجاست‌ها در حجاب مانَد.

معتقدان را گفت حجاب کنید،
روسپیان را. 

آزادگان را گفت حجاب‌ها بیفکنید، آنها را که احدیّت می‌دانستند، یگانگی روح پاس می‌داشتند. موحّدان را گفت حجاب‌ها برافکنید و همه پاره‌پاره کنید. قدسیان، برهنه‌اند.

حلمی | کتاب آزادی
قدسیان، برهنه‌اند. | کتاب آزادی | حلمی
۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان