سه شنبه ۲۴ تیر ۹۹
تا آزادی لحظاتی ترد باقی مانده است. تا آزادی همواره لحظات تردند. باید تاریخی پایان گیرد، باید تاریخی آغاز شود، و این باید را گریز نیست.
بایدها را به جان زیستهام و از بایدها خون دیدهام و خون گریستهام، آنگاه که مرزها مشخّصاند و از مرزها پا برون نتوانم. آنگاه چون عجز خویش میپذیرم، مرزها در افق فرو میریزند و آب میشوند.
تا سپیدهدم جان در خون خویش میغلتد. تا سحر از عمق شب برنخیزد و آواز ناب خویش از حنجرهی عدم بازنیابد، جان در خون خویش - سرخوشانه و سرکشانه - میغلتد و جز احدش از هیچ احد باک نیست.
حلمی | کتاب آزادی