سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

بر آسمان شهره شدیم

ما بر زمین چنان نام‌هایی نگرفتیم، تقدیر نشدیم، تقدیس نشدیم،‌ آقا نشدیم، چنانکه زنده بودیم چون مردگان افراشته نشدیم. ما باج جمعیت‌ها ندادیم و با آیین‌ها نرد نباختیم و با مذاهب لاس نزدیم. پس رانده شدیم، چرا که پیش‌تر از بالا خوانده شده بودیم.


هرگز در هیچ تاریخ، ما بر زمین آقا نشدیم، چون درندگان. 
هرگز ما به سپاه قدرت درنیامدیم، چرا که عشق را سپاه آن چنان باشکوه بود که قدرت می‌بایست در پاش هزار دامن و سر باختن.


ما بر زمین چنان نام‌هایی نگرفتیم،
امّا بر آسمان شهره شدیم.


حلمی | هنر و معنویت
بر آسمان شهره شدیم | هنر و معنویت | حلمی
۰

بر زمین خدا

بر زمین خدا باید به خرد، خاموشی و فروتنی راه رفت، نه به گردن‌کشی. گردن کشیده را می‌شکنند بالایان.

حلمی

بر زمین خدا | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Joseph Haydn - Farewell

۰

عظمت پیش رو

Painting by Oleg Korolev

هیچ نمی‌دانم چگونه این عظمت پیش رو پیموده خواهد شد.


چگونه می‌توان در برابر فروتنی سر کشید،
مگر آنکه بسیار دریده بود.
چگونه می‌توان به آفتاب پشت کرد،
مگر آنکه بسیار تاریک بود.


بسیارتاریکی فرو خواهد ریخت،
و بسیارروشنی بر خواهد خاست.


هیچ نمی‌دانم
این عظمت پیش رو
چگونه پیموده خواهد شد.


حلمی | هنر و معنویت

۰

ریشه‌هایی بیرون از جهان..

ریشه‌هایی بیرون از جهان کاشته‌ام، و سازهایی بیرون از زمان نواخته‌ام. بیرون از مکان رسته‌ام. از بیرون بوده‌ام، در بیرون به سر می‌برم و به بیرون بازمی‌گردم، و همه‌ی اینها از درون می‌کنم.

حلمی

ریشه‌هایی بیرون از جهان .. | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Vas - In The Garden Of Souls

۰

سرنگونی و دل‌افرازی

بالا بود، نه در مقام دل، که در مقام جاه. به دیگران به دیده‌ی حقارت می‌نگریست. جز خود و دوستدارانش نمی‌دید. سر نگون می‌کرد به کوچکی. دل نمی‌افراشت به عظمت، به فروتنی. 


پایین بودم، نه در مقام دل، که در مقام جاه. بر او و پیرامونش برابر نگریستم: هیچ ندیدم! تاج افتاد و تخت فروپاشید.  


سر نگون نکردم به کوچکی؛
دل برافراشتم به عظمت، به فروتنی. 


حلمی | هنر و معنویت

سرنگونی و دل‌افرازی | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Estas Tonne - Sound &‌ Silence Experience 

۰

مبارک باد این شکست!

پیروزی بزرگ آن است که شکست بزرگ به همراه آورد. آه ای شکست بزرگ! ای فروریختن! آه ای زوال! بیا و ما را فروتنی بیاموز. ما را آفتاب بیاموز و سکرات ظلمت به پایان بر. 


آنچه می‌آموزاند شکست‌هاست،
آنچه برمی‌خیزاند افتادن‌هاست،
بس مبارک باد این شکستن و این افتادن! 


حلمی | هنر و معنویت

مبارک باد این شکست! | هنر و معنویت |‌ حلمی

موسیقی:‌ Sayat Nova - Tamam Ashkhar

۰

ما را به غم هزاره بتوان دیدن

ما را به غم هزاره بتوان دیدن
در ظلمت شب ستاره بتوان دیدن
 
گر رحمت عاشقان به جایی گیرد
آن آینه را دوباره بتوان دیدن
 
آن سایه که دیده‌ای ز من هیچ نبود
این نور به انتحاره بتوان دیدن
 
آن شعله‌ی جان من تو را آتش زد
آخر تو مرا چه کاره بتوان دیدن
 
آهنگ تو را شنیده بودم پنهان
آن صورت خوش هماره بتوان دیدن
 
معنای من از چنان توئی پنهان نیست
بادا که ورای استعاره بتوان دیدن
  
حلمی به تو مستی طریقت بخشید
پیمانه به یک اشاره بتوان دیدن

ما را به غم هزاره بتوان دیدن | غزلیات حلمی

موسیقی: Henry Purcell - The Indian Queen

۰

گه سوی مسجد پر زنم، گه سوی تاکستان کنم

با مردم پندارخوی گه این کنم گه آن کنم
گه سوی مسجد پر زنم، گه سوی تاکستان کنم
 
گه نوش گیرم از ملک زان ساغر پندارکُش
گه قسمت از جام ازل با مردم نادان کنم
 
زان پرده‌های نقش‌نقش هم بگذرم دیوانه‌وار
آن دگر اسرار را از خویش و تن پنهان کنم
 
در خویش بنشینم دمی در بارگاه روشنی
جام خموشی برکشم تا خویش را پرّان کنم
 
صد قصّه گویم زان دم رخشان همه افلاک را
صد کهکشان گریان کنم، صد کهکشان خندان کنم
 
مِی‌بانگ جانان بر زنم سوی همه پندارها
زان ریشه‌ی افروخته اندیشه‌ها عریان کنم
 
نامت برم تا عشق را افسانه‌ها یاد آورم
از نام زرّینت دلا هم عشق را رقصان کنم
 
ساقی کجا آن باده‌ات تا گوش پنهان وا کند
زان موسقی پرده‌سوز هر خانه‌ای ویران کنم 
 
سوی تو گیرم نازناز بت‌های دیرین بشکنم 
عشق است نامم حلمیا آیم تو را بریان کنم 

با مردم پندارخوی گه این کنم گه آن کنم | غزلیات حلمی

موسیقی: Lisa Gerrard - Adrift

۰

نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟

نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟
آه و افسوس ز انبان خباثت چه کشی؟
 
بنده درویشم و از توبه به صد مرتبه دور
تو که شاهی سر سجّاده به حاجت چه کشی؟
 
سبزه‌ی بخت من از روز ازل گلگون است
قامت سبز فلک را به اسارت چه کشی؟
 
خوشم آن روز که از یاد بری نام مرا
قلم خبط و خطا سوی نهایت چه کشی؟
 
همه بر باد رود قصّه و افسانه‌ی ما
شب و روز من تنها به حکایت چه کشی؟
 
طلب عشق نکردیم و چه عشقی‌ست کنون
ناز پیمانه ز محراب عبادت چه کشی؟
 
ناز معشوق کشید این دل و بیهوده نکرد
ناز حکّام ظلام و شه غارت چه کشی؟
  
حلمی از شعر تو ابلیس به معراج رود
پس بر این نقد گران آه ندامت چه کشی؟

نان ابلیس خوری آب طهارت چه کشی؟ | غزلیات حلمی

موسیقی: A. VIVALDI: Viola d'amore Concerto

۰

نان بی آزادی حرام است؛ زباله‌دان تاریخ

آنکه خم شود به دستگیری کمتر از خود، آنکه سر به زیر کند، تن به زیر کند، نه به سجده‌ی ترس و اوهام و عذاب،‌ نه چون بزدلان، که همچو دلیران تن فرو کشد به دستگیری آنکه نمی‌تواند، بهر او بهشت‌ها سر خم می‌کنند و آسمان‌ها دامن می‌شکنند و به رقص در می‌آیند و آغوش می‌گشایند.


آنکه عربده‌کشی کند، و دامن و پرچم این و آن آتش زند و عوعو و عرعر کند و از دیوارها بالا رود، ادّعا و تظاهر و زاهدی و بوزینگی کند،‌ چنین پست و حقیر و «گریزان» - چنان که دیدید و خواهید دید - به زباله‌دان تاریخ تن و جان بی‌مایه خواهد سپرد.


مرد باش!‌ مرد نیستی، زن باش! اخته مباش، «هم خر و هم خدا» مباش! هم این و هم آن نباش، که نه این و نه آن خواهی بود. دلیر باش!‌ هر که هستی، زنده باش،‌ دستگیر باش. دست مگیر به اطاعت از خود، دست بگیر به نجات و به آزادی، که آزادی نجات است. ورنه آزادی نباشد، نان باشد، آن نان نجس است،‌ آن نان حرام است و آن نان که بی آزادی از حلقوم فرو رود، دوزخ است و فساد است و سرنگونی‌ست. 


حلمی | هنر و معنویت

نان بی آزادی حرام است؛ زباله‌دان تاریخ | هنر و معنویت |‌ حلمی

۰

قادران و قاصران را جمع نیست

قادران و قاصران را جمع نیست
عاشقان و عاقلان دو مردم‌اند
عاقلان گمگشتگان صورت‌اند
عاشقان پیدای از صورت گم‌اند

حلمی

قادران و قاصران را جمع نیست | رباعیات حلمی

موسیقی: Carahunge - Kanchum em, ari, ari

۰

برو می درکش و پرسش بسوزان

برو می درکش و پرسش بسوزان
که آدم می‌کند این جام یزدان


تو حیوانی کنی، حیوان به از تو
سگان جمله سر از انسانِ حیوان


عرق گیرد ز کشمش مرد عاشق
چنان آبی که رقصاند خُم جان


تو زاهد بنده‌ی خشم و غروری
زهی لاف گزاف صبر و ایمان


هزاری صدهزاری صورت از وهم
یکی آن و یکی آن و یکی آن


میان چشم‌ها آن یک نجستی
که پیدا می‌کند دل را ز پنهان 


تو خون جستی و خون کردی و آتش
و آتش شد جواب چوب قلیان


نه پند از حق شنیدی نی ز باطل
تو را گویم: بیفتادی و پایان


سخن دوش از دهان مه چنین بود
الا حلمی فرو دست نگهبان!

برو می درکش و پرسش بسوزان | غزلیات حلمی

موسیقی: Sirusho - Pregomesh

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان