سرای حلمی

رمزی و کلیدی به در و منزل ماست _*_‌ بر هر که بخواند این خط راز، سلام

اگر انتخاب‌ها این است..

چه کسی این خلق پست از آن خود می‌داند؟ چه کسی این مشروطه و مخروبه و منکوبه و مضروبه‌ از آن خود می‌داند؟ هیچ کس، جز خود پست ایشان. اگر انتخاب‌ها این است که سنگ بزاید و جنگ و بانگ مرگ و بنگ و ویرانی، و اگر اختیارها این‌ است، ننگ باد بر انتخاب‌ها و اختیارها!


مرگ باد بر انتخاب‌ها و اختیارها!
و ننگ باد بر همه چه جمع و جماعت و اجتماع و جامعه!


زنده باد روح فرد!
و هیچ باد هر چه جز آن!


حلمی | کتاب لامکان

زنده باد روح فرد! | کتاب لامکان | حلمی

موسیقی: [David Foster & Zoltan Maga - Palladio [Karl Jenkins

۰

بانگ آمد از عدم: بیجاستی

بانگ آمد از عدم: بیجاستی
برشو ای ارّابه‌ی ناراستی


بانگ آمد عقل را: خاموش باش!
تو بدین درب آمدی، خود خواستی


صحبت حق را سراپا گوش باش
بی‌جهت سیمای نفس آراستی


موعد پروازهای نیستی‌ست
خاصه چون بنشسته‌ای برخاستی


راه طغیانی دل این بانگ زد
ما تو را خواندیم و تو از ماستی


دل تو را بگزید و جز این راه نیست
بعد از این توف است و مرگ و کاستی


دوش حلمی در دل شب محو شد
بانگ آمد از عدم: بیجاستی

بانگ آمد از عدم: بیجاستی | غزلیات حلمی

موسیقی: Nejla Belhaj - Hezz Ayounek

۰

آرام؛ در میان شعله‌ها

Painting: Ovid Banished from Rome by J. M. W. Turner

عجیب سخت و طاقت‌کش، اوقات ناگذر، زمانه‌ی وهم. ای عشق تو هر دم شعله‌هایت دیگر می‌کنی. عجیب بی‌انتها درد، لیکن دل آرام و جان آرام و جهان آرام: در میان شعله‌ها. 


رزمْ این بزم، بزمْ این رزم.
آسمان چشمهایت روشن. 


حلمی | کتاب لامکان
تابلو: "تبعید اُوید از روم" از ویلیام ترنر
۰

من که باشم؟ تو بگو، مأمور دل

من که باشم؟ تو بگو، مأمور دل
خادم بی‌منّت معذور دل


من چه باشم؟ تو بگو، قانون عشق
چنگ می‌زن مر مرا تنبور دل


مرگ را پنداشتی مأمور توست؟
مرگ هم باشد دم مجبور دل 


تو سوی من تاختی خود باختی
تاختن بر شش سوی مستور دل؟


بعد از این دست من و زلف شما
تا چه باشد بهرتان دستور دل


در شب تاریک حلمی نور دید
موسقی روشن منصور دل

من که باشم؟ تو بگو، مأمور دل | غزلیات حلمی

۰

از آن شب تا بدین شب

از آن شب تا بدین شب، گویی از ابدیتی تا ابدیتی. از آن قاره تا بدین قاره، پنداری از کوچه‌ای به کوچه‌ای. از آن دست تا بدین دست، از آسمانی تا آسمانی.


و آن لب چون بر این لب می‌شود،
جهانی مماس بر جهانی، در هم ‌فشرده.


حلمی | کتاب لامکان

ز آن شب تا بدین شب | کتاب لامکان

موسیقی: Anilah - Warrior

۰

گوش سپردن، هیچ گفتن

بعد از این فتیله‌ی سخن پایین می‌کشد و تنها گوش می‌سپاریم، به صدا، به موسیقی، به سکوت، به آواهای نهفته در گوشه‌های جان خویش، در میانه‌های ما. 


گفت بعد از این هیچ نمی‌گویی، می‌گویی؟ 
گفتم تا کنون هیچ نگفته‌ای، گفته‌ای؟


حلمی | کتاب لامکان

گوش سپردن، هیچ گفتن | کتاب لامکان | حلمی

موسیقی: Loreena McKennitt - The Book Of Secrets

۰

دلم را حدّ اعلای جنون باد!

دلم را حدّ اعلای جنون باد!
جهانم را فزون از این قشون باد!
نسیم سرخ آزادی وزان گشت
که یعنی جان به وصل نیلگون باد

حلمی

دلم را حدّ اعلای جنون باد! | رباعیات حلمی

۰

گوش محرمانه وا کن

همه سو نظر چو کردی نظری به سوی ما کن
سخن سکوت بشنو، دم آدمی رها کن
دم آدمی چه باشد؟ دم آسمان عزیز است
دم آسمان بگیر و گوش محرمانه وا کن

حلمی

همه سو نظر چو کردی نظری به سوی ما کن | اشعار حلمی

موسیقی: Replacement - Beautiful Ambient Mix

۰

تو به فردوست رو ما را واگذار

تو به فردوست رو ما را واگذار
من به دوزخ می‌روم دیدار یار


بنده‌ی دیروز و فردایی و ما 
سالک این حال ناب مشکبار


فرش عقلت گر چه پر نقش است لیک
عاقبت دارت زند نقش و نگار 


عقل را با عدل چون آمیختی
آنچه در دست است جامی زهربار 


جام تو نوش تو بر خلقش مزن
ظلمت خویشت مکن بر کس نثار


کودکی و زاری و پیچیدگی
سادگی و پیری و مستی و کار 


چوبک امر تو بر آتش زدم 
دوش در معراج سرخ بی‌قرار


گفت حلمی ساده کن این کار را
ساده کردم در شبی این کار و بار

تو به فردوست رو ما را واگذار | غزلیات حلمی

۰

مهوشی یکدانه‌ای، بیهوشْ ما

مهوشی یکدانه‌ای، بیهوشْ ما
در جهان افسانه‌ای، خاموشْ ما
جام تو در دست ما، سرمستْ تو
صاحب خمخانه‌ای، در جوشْ ما

حلمی

مهوشی یکدانه‌ای، بیهوشْ ما | رباعیات حلمی

موسیقی:‌ Vivaldi`s Four Seasons Recomposed by Max Richter

۰

ز شرق آفتابش غنچه سر زد

ز شرق آفتابش غنچه سر زد
طلوعش عقل بدکین را تبر زد
نگاهش شور دیوان را خمش کرد
زبانش آتشی بر خیر و شر زد

حلمی

ز شرق آفتابش غنچه سر زد | رباعیات حلمی

موسیقی: Sedaa - Homeland

۰

عشق باشد خدمت آن ماه سرخ

عشق باشد خدمت آن ماه سرخ
رقص در آغوش آن همراه سرخ
عشق باشد رفتنی بی‌بازگشت
تا سرای خامش آن شاه سرخ

حلمی

عشق باشد خدمت آن ماه سرخ | رباعیات حلمی

موسیقی: آرماند آمار - تو شب آفریدی، چراغ آفریدم

۰
وبلاگ رسمی سید نوید حلمی،
انتشار مطالب با ذکر نام و منبع آزاد می‌باشد.

بیاریدش، ز ایمانش مپرسید
کشانیدش، ز دامانش مپرسید
به پنهانش منم در هر شب و روز
رسانیدش، ز پنهانش مپرسید

من اینجایم باز،
با ملکوتی که از انگشتانم می‌چکد.
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان