بنگر این قوم که بر داوِ فسون خواهد زد
جاننجوییده به دریای جنون خواهد زد
هر که بر لقمهی امروز ندانست سپاس
بی شکی لقمهی آینده به خون خواهد زد
در شب تاریک جانش استواست
کم نگویم زو که از جان خداست
عالمی سرگشته در دنبال او
ای گُمان این اوست دنبال شماست
موسیقی: Sahalé - Tortuous Maze
اگر این مومنی، الحاد بهتر
همه این خوابگه بر باد بهتر
اگر این عاقلی، از عقل سیرم
که جامی و نگاری شاد بهتر
چه خبر عقلپرستان؟ به سر بام رسیدید؟
کمر زهد ببستید به اندام رسیدید؟
چه خبر خوابفروشان؟ خم محراب فروشان؟
کمر ظلم شکستید و به فرجام رسیدید؟
عرشجویان را زمین بنگاه نیست
منزل عشّاق در این راه نیست
عزم دل چون میکنی هشیار باش
چون خروج از راه دل دلخواه نیست
چو بنشینی جهان گردد فراموش
ببندی چشم و بینی روح در نوش
به پا خیزی به راه دل به گاهی
چه باشد بعد از این؟ خاموش! خاموش!
ای غرقهی روح! نوشدارو با توست
ای راحله! در حادثه پارو با توست
ای دوست که در وادی طوفان گردی
میروب خس و خاک که جارو با توست
رفیقان! شب و موعد روشنیست
پگاه می و ساعت بیمنیست
لبالب بده ساقیا جام را
که می چارهی شورش بهمنیست
نه به آسمان بیفتد ره هر خیالخویی
که به آسمان حرام است به جز عشق راه جویی
چو به حلقه خاست لیلی همه کس ز حلقه برخاست
من و یار و راه ماندیم و وصال و گفتگویی
امشب ز شراب عشق جامی دومنی
از سینهی خون هرآنچه برداشتنی
در دامن جان هرآنچه که کاشتنی
بر قلّهی دل هرآنچه افراشتنی
این شب پرعُجب باری بگذرد
عقل کج حالی از این سر میپرد
جام دل بالا برید ای دوستان
آن که ره خود اوست خود ره میبرد