خودشناسی جنبشی بی یار نیست
این یکی حرف خطابردار نیست
یار را میجو و در خود سیر کن
سیر جان بی یار جز اطوار نیست
خودشناسی جنبشی بی یار نیست
این یکی حرف خطابردار نیست
یار را میجو و در خود سیر کن
سیر جان بی یار جز اطوار نیست
ذات عادتشکنش کشت و به یغمایم برد
خاصه بیجا بُدم و بیهمه بیجایم برد
نه چو ملّا که شریک شر و شرک و شرر است
چو خودم روح به اقیانُس لالایم برد
آن ساعت صفر آمد تا خویش براندازم
از این تن وامانده در روح به سر تازم
آن گاه فروپاشی، آن لحظهی فرّاشی
این دست بیندازم آن دست برافرازم
اسم رمز عشق جز تسلیم نیست
عاشقان را عقدهی تصمیم نیست
نیک خواندم دفتر تقدیر روح
هر ورق مرگ است امّا بیم نیست
برآوردم جهانی در کف دست
ز تاب ریسمانی در کف دست
مرا این گونه فرمود آن شه مست
شبی در کهکشانی در کف دست
خرقهی وصل و مقامات زمین افکندم
جامه از صاعقه پوشیدم و زین افکندم
تاختم بر سر عالم ز سر عالم خویش
آنچه کژمژ به میان بود وزین افکندم
چه خبر عقلپرستان؟ به سر بام رسیدید؟
کمر زهد ببستید به اندام رسیدید؟
چه خبر خوابفروشان؟ خممحرابفروشان!
کمر ظلم شکستید و به فرجام رسیدید؟
بر گردهی نور آسمانی دارم
در رایحهی صوت جهانی دارم
تو فاضلی و بخت بلندی داری
من عاشقم و جانی و آنی دارم
موسیقی: Katil - Kuzim
قادران و قاصران را جمع نیست
عاشقان و عاقلان دو مردماند
عاقلان گمگشتگان صورتاند
عاشقان پیدای از صورت گماند
موسیقی: Carahunge - Kanchum em, ari, ari
بس که شبانه بخیهی زخم جنون کشیدهام
انجمن خیالگان در دل خود پزیدهام
بس که خلاف آبها رستهام از حبابها
از ره بیحجابها دشت خدا رسیدهام
موسیقی: Sayat Nova - Nazani
میان آتش جهل مقدّس
دو صد مفتی و این قوم مرخّص
بسوزید ای ددان در آتش خویش
که کس با کس شد و ناکس به ناکس
موسیقی: Mark Eliyahu - Endless
روز ما چون شب شد و شب همچو روز
ای خوش این فانوس سرخ کورسوز
سینه شد میخانهی اندوهکوب
دل ببین این ساغر گیتیفروز